Angels of Hell🖤فرشتـگان‌جهـنم

e🥀1-دیدار

سفیدی
آبی روشن
مه...
آرامش
نسیم باد
صدای آرامش‌بخش زیتر...

بهشت مانند همیشه در آرامش مطلق بود
صدای خنده ها
شوق
زندگی
انرژی
امید
انگیزه...
بهشت سرشار از زندگی بود

صدای امواج دریا
صدای ریزش آب آبشار به درون چشمه
صدای پرندگان
صدای حیوانات
صدای زندگی

دست از نواختن زیر برداشت و به شیاطینی که بهشت را به مقصد جهنم ترک میکردند نگریست
او امروز هم نیامده بود

=فرشته مقرب...

به سمت صدا چرخید
چهره‌ی یخی و جذاب او
چهره ای که همانند بلور درخشنده و زیبا بود
و اما مثل عروسک فاقد از حس زندگی

-برادر

فرشته‌ای که لباس آبی روشن به تن داشت کنار فرشته‌ای که مقابل زیتر نشسته و لباسی به سفیدی ابر داشت نشست

=امروز هم نیومد؟
-عحیبه...
=آره ، یک قرنه که به عنوان پادشاه جهنم انتخاب شده و یکبار هم تو عموم دیده نشده

نگاه خنثی اش را به زیتر داد

-به نظرت اصلا وجود حقیقی داره ؟
=آره ، راجب جنگ زمین رو شنیدی ؟

نگاهش رو به برادرش داد

-همون جنگی شیاطین برای تسلط بر زمین آغاز کردند ؟
=آره

نگاه سوالی فرشته مقرب

=فرشته هایی که توی اون جنگ حضور داشتن دیدنش

اخم سوالی ای که روی آب صورت بلورین نقش بست

-تموم فرشته ها؟
=آره...
-همشون؟
=آره
-ولی چه طور...
=قدرتش غیر قابل انکار بود ولی...

نگاه برادر بزرگتر به آبشار خیره بود

-ولی چی؟
~ولی اون به جای حمله فقط دفع میکرد...

فرشته ای با لباس طلایی کمرنگ به آنها پیوست

-یوچن...

لبخند مهربان مرد

~من توی اون جنگ بودم و برام سوال بود که با اون همه قدرت چرا حمله نمیکنه ، چرا فقط توی سکوت و با نگاه تیره اش به انسان وحشت زده نگاه می‌کنه و جای جنگیدنـ...
=انسان هارو نجات میده 

این ها از خیال هم دور تر بودند
اما حال که از زبان برترین فرشته ها می‌شنید نمی‌توانست بر واقعی بودن آن شک کند

-ولی اون جنگی بود که خودش شروعش کرده بود
~نه

مردم سوم کنار برادران نشست

~دلیل اصلی شروع جنگ چیز دیگه ای بود
-تسلط بر زمین ، اگه غیر از این بود؟
=نه ییبو ، اون دلیل جنگ رو نجات انسان ها از شیطان درونشون آغاز کرد
-یعنی چی؟
~انسان ها ، دلیل اصلی رانده شدن لوسیفر ... انسان ها فقط به خودشون اهمیت می‌دن و بقیه براشون بی اهمیتن