اول از همه، متاسفم که دفترچه خاطراتتو خوندم کوک
اما فکر کنم به کنجکاوی اعتقاد داشته باشی نه؟..
ما دوتا همیشه باهم متفاوت بودیم کوک.
شاید همین باعث شد بهترین دوستای همدیگه بشیم..
من برونگرا تو درونگرا
ولی یک چیزمون همیشه مشترک بوده..
دوتامون برای دوستیمون ارزش قائل بودیم و...
دوتامون میخواستیم علاقه امون رو مخفی کنیم تا دوست بمونیم.
خیلی سخته بعد یک عمر استریت بودن بفهمی به یه پسر کوچولو با موهای صورتی گرایش داری(در حال حاضر زرد).
شاید بخاطر همین بود رفتم سمت کایلا
تا به خودم ثابت کنم فقط افکار مزخرفمه که باعث میشه اینقدر دوستت داشته باشم
ببخشید اما این روزا که به یک چشم دیگه میبینمت میفهمم اگه دوستیمون فوق العاده ترین دوستی دنیاهم باشه بازم حاضرم بهم بزنمش تا دوباره خوشگله سیوم کنی
تا دوباره حسود بشی
تا دوباره شیر موز من بشی!فکر کنم آخرین برگه این دفترچه رو تموم کردم..
پس دیگه حرفاتو بین چنتا برگه ننویس.
من همیشه برای شنیدن حرفات اینجام:).کیم تهیونگ.
امروز چندمه؟بیخیال
YOU ARE READING
𝘬𝘰𝘰𝘬 𝘋𝘪𝘢𝘳𝘺 •vkook•
Humor«کامل شده» •دفترچه خاطرات کوک• زندگی مضحک، مزخرف و افتضاح جئون جانگکوک با موهای صورتی! در دفترچه خاطرات ⁶⁰ برگ •vkook•