پارک جیمین
29 ساله
بدلکار
3 ساله با کوک ازدواج کرده و بنظرش بیش از حد خوشبخته... 👨❤️👨
عاشق دکتربازی با همسره جذابشه و همیشه از خجالت سرخش میکنع😈
دوست داره از کوک بچه داشته باشه 💦👀جئون جانگکوک
27 ساله
پرستار
از نظرش جیمین بیش از حد منحرفه و باید یکم خودشو کنترل کنه 🤡
ته دلش عاشق درتی بازیای جیمینیه و با هر پیشنهادش کلی سرخ و سفید میشه 🔞💦
دوست داره یروز پدر بشه 😻•♥•♥•♥ - ♥•♥•♥•
-شت هوا عالیههههه
+هوا، هوایه کردنه کوک...با خشم چرخیدم سمتش.
-نمیشه محض رضای فاک یبار جدی باشی؟ابروهاشو بالا انداخت.
-من کاملا جدیم همسر پارک...
از پشت بغلم کرد و دستشو دور شکمم حلقه کرد.
-دلم میخواد یه توله تو شکمت بکارم.با خجالت لبمو گاز گرفتم و سرخ شدم.
-جیمین...سرشو تو موهام برد و عمیق بو کشید.
-دلم میخواد وقتی شب سرمو رو شکمت میذارم، یه ضربان کوچولو حس کنم.
دستشو روی شکمم کشید و نافمو لمس کرد.
-یه بچه ی شیرین که از من و تو درست شده باشه عسل.ته دلم بخاطر حرفاش لرزید و گونه هام گل انداخت.
به دستاش چنگ زدم و با خجالت زمزمه کردم.
-منم دوست دارم بچمونو بدنیا بیارم، مینی.با ذوق حلقه ی دستاشو تنگ تر کرد.
-پس این یعنی قبوله شیرین عسل؟لبمو گزیدم.
-ولی قرار بود وقتی سنمون بالاتر رفت بچه دار شیم...
YOU ARE READING
Rookie Dad 🌛•Ot7
Fanfictionچی شیرین تر از تصور پدر شدنه پسرامونه؟ ⛅🙂(-: تو این بوک یه داستان سوییت و البته هات از زندگی بابای های تازه کارمون داریم 🥺🍼💜 بشدت سافت 🧁 + اسمات 🤫 ♡ پارت 🐥🐰 = جیکوک ♡ ♡ پارت 🐯🐰 = تهکوک ♡