part 2

773 126 15
                                    

Taehung pov.

ودتففف این جیهون ول نمی کنه پسره ی کصخل ایشش

تفف همش یاد پیاماش  هاش میاد تو ذهنم خط خط می کنه تفففففف

♧¡یک  ساعت بعد ¡♧

Taehung pov.

ودتفف نشسته  بودم  به غر غر های  جین هیونگ گوش میدادم

جین : اخه پسره الاغ چرا منو عذاب میدی هاااا ... عه عه عه خوبه بهش گفته بودماااااااااا... برداشته دقیقا  بر عکس  کاری که من گفتم انجام میده .... با توئم میمون

تهیونگ: بله هیونگ

اخرین بارت باشه هاااااااا الدنگ .‌‌‌‌...ملاقه عزیز منو گرفته گذاشته  تو اون روغن داغ آب شدددددد ... اون ملاقه از همه چی برام عزیز تر بود شتر (ملاقه رو طرفش پرت میکنه) گمشو برو یکی دیگه برام صورتییییییی  رنگشو برام بخر اسکل گاو خرررررر

تهیونگ : اخخخ هیونگ درد داشتتت نزنن

جین : زر نزن بچه لوسسس از جلو چشمام خفه شووو یا گمشو تا نزدمم کبودت نکردم زودد پدسگگگگ

تهیونگ: ذاتا الان کبودم

جین : میگم برو گمشو بخر

Taehung pov.

با کلی زحمت از جام بلند شدم . ای . هیونگ تفففف برتو تففففف. صدای دادشو از اونور شنید

جین : از اونا پاساژ خوبه بخر هااااا

عالی شد . الان باید کلی پیاده برم . برای یع ملاقه ودتفف . چون قرار بود برم منطقه  ادم پولدار  چونن فقططط بخاطره یه ملاقه

پیرهن سفید  به اضافه  شلوار  لی تنگ    جدید تنگمو پوشیدم

من رفتم هیونگ فعلا

از در خارج شدم  نفس عمیقی کشیدم ... شروع کردم به زمزمه کردن شدم ... و سوار مترو شدم

  صدای بلند گو : بفرمایید اینجا ایستگا هونگدائه


پیاده شدم سمت پاساژ رفتم .... از خودم پرسیدم چراا فقط باید یه ملاقه بگیرم در حالی که این هفته فروش خوبی داشتیم ؟ فوقش یه هودی میخرم ... وارد شدم  ... تعظیمی به اون نگهبانی که اونجا بود کردم

همه با تعجبب نگام میکردن

چیه نه باید به این بد بخت هم احترام بزارم . اوناهم ادم ن  از این ادم پولدارا متنفرم فکر می کنن کین یا چین ؟

وارد مغازه  لوازم خانگی  شدم : سلام با احترام خم شدم ببخشید میشه بگید ردیف ملاقه هاتون کجاست

♤ ردیف دوم .‌ اون وسطا بگردی پیدا میکنی

دنبال یه ملاقه خوب با کیفیت قبلی به دستور جین رنگ صورتی گشتم پیدا کردم .
لطفا اینو حساب کنید
پولو دادم از پله برقی بالا رفتم که صدای داد و بیداد
میومد !

سوم شخص

تهیونگ به سمت مغازه ای رفت که  صدا ازش میومد

اوصلا خیلی ادم کنجکاو و فضولی بود

یه هودی خیلی کیوت برداشت سمت اتاق تعویض رفت

( پرو ) نشست تا گوش کنه ببینه اونا چی میگن

کوک : من مجبور نیستم با تو باشم میفهمییییی

سانا : لیاقتت خیلی کمتر از منه ... فقط بخاطره قیافته که باهاتم مرتیکه

کوک : خوب ولم کن بزار برو بزار خودم تنها باشم

سانا : متاسفم ددی ولی نمیشههههه

کوک : دست از سرم بردار .... دست از سرم بردار ... دست از سرم بردار... لعنتی

سانا :  مثلا بردارم میخوای چی کار کنی ؟ بری پیش اون دخترای هرزه

کوک : هر چی باشن از توی لعنتی بهترن ... تو  فقط زیر خوابی دیگرانی هرزه خانم

سانا : حتما توی همجنسگرای  به درد نخور خیلی خوبی هان؟

کوک : چه گناهی کردم که باید گیر توی دوهزاری گرفتار شم هان ؟

سانا : فکر نکنه تو خیلی توحفه ای هستی ....  میرم به بابام میگم

کوک :چی میگی هان ... اصلا برو بگو به درکککک

سانا :یه جوری حرف میزنی که انگار دلبخاته یا عاشق کسی هستی ؟

کوک :اره من با یکی دیگه ام چطور

سانا : دروع میگی میخوای منو از خودت برونی معلومه قشنگ

کوک :نمیگم ولم کن


جونگکوک به سمت اتاق پرو رفت ...و تمام فکرش این بود که الان یکی رو گیر بیاره

وارد اتاقکی شد ... که پسری رو اونجا دید ....اون لباس تنگ تنش نبود و باسن تو پرش  توی اون شلوار تنگ بیرون افتاده بود ... و با چشمای گرد به جونگکوک نگاه میکرد... کوک فرصت و مناسب دید .. رفت جلو لباشو به لبای اون رسوند .. سپس جوری که نفساش به گوشش اون میخورد

دمه گوشش گفت : لطفا نقش نامزدمو بازی کن لطفا‌

‌...........♤♤♤♤♤♤◇◇◇◇♧♧♧♧○○○《

سیلامم گایز چطورید ببخشید دیر شد  این پارت چطور بود گایززز

خوب گایز یه سوال  دوست دارید توی یه گپ
باشید

منو چندتا ارمی دیگه
یه گپ ارمی تو واتساپ داریم و جمعیتمون خیلی خوبه

ببینید من چندتا از همین  ریدار بوکمو وارد گپ کردم

خیلی خوبه فقطططط

باید جنبه بالا و منحرف باشید چون اونجا

ما هموو با ببخشیدا با دیوث و پدسگگگ  و این چیزا صدا میکننم

سرف شوخی

خواستم بگم اگه دوست دارید میتونید بیاید

بیاین پیوی شماره هاتونو بهم تو پیوی واتپد بفرستید من ادتون کنم

و منتظر  کامنت های این قسمت هستم بای بای

منتظر کامنت های قشنگتون هستم بای بای

Love you all 🤭🤭🤗🤗🤗🤗💜💜💜🧡🧡🧡❤❤❤

Uwanted love: عشق ناخواسته Where stories live. Discover now