سیلاممممم گایز چطورید
یادتون نره اول اون ستاره کوچولو بزنید 🥺😊⭐⭐🌟.....................
♡♡ سوم شخص ♡♡
بعد از چند لحظه از لبای خوردنی تهیونگ دل کند
و به چهره ی سرخ عرق کرده ی تهیونگ نگاه کردنیشخند زد .
کوک : خیلی خوشمزه ای سر اشپز!
تهیونگ: ه.هی من سر اشپز نیستم . کمک اشپزم
جونگ کوک شونه ای بالا انداخت
کوک : هر چی
از مغازه خارج شدن .و تهیونگ سعی کرد هم قدم جونگ کوک بشه
تهیونگ: ام حالا میتونم برم خونه ملاقه جین هیونگ بدم تا پارم نکرده؟
جونگ کوک ابرو هاشو بالا داد
کوک : چی به من میرسه؟
تهیونگ با تعجب هینی کشید
ته : عهه عههههه عههه انگار چند دقیقه پیش خیلی چیز میز به من رسید.... نگاه کننننن ایشش
جونگ کوک خنده ای کرد .
کوک : بیب زود جوش نیار شوخی کردم . خودم میرسونمت .
تهیونگ چشم غره ای رفت
ته : نخیر خودم میرم .زحمت میشه برات .. ایششش
.جونگ کوک پسرو تو بغلش کشید و اون رو . روی دستاش نشوند . ... تهیونگ برای اینکه نیوفته نمیره
سریع پاهاشو دور کمر پسر حلقه کردکوک : انقدر تکون نخور
تهیونگ مشتی نثار کمرش کرد
ته : مردک پفیوز منو بزار پایین
جونگ کوک نیشگونی از رون پای پسر تو بغلش گرفت
.کوک : وایسااااا الاننن میریممم تو ماشیننن
تهیونگ بخاطره نیشگون جیغ زد
ته : وحشیییییی .
تهیونگ و کوک عقب نشسته بودن و تهیونگ هر از گاهی فحشی به پسر کنارش میداد
جونگ کوکم هم سعی در نخندیدن داشت . اخه لامصب خیلی کیوت بود اون بشر
ته : هوی حوصلم ام سر رفته
کوک خودشو به اون راه زد
کوک : خو چیکار کنم؟
تهیونگ بهش نزدیک تر شد
ته : بیا زر بزنیم .:)))))))))
جونگ کوک چشماشو چرخوند .... و بعد لبخند شیطونی زد و دستشو دور گردن تهیونگ حلقه کرد
کوک : خوب چی بگیم بیب؟
تهیونگ برای سومین بار تو اون روز رنگ عوض کردا بود
YOU ARE READING
Uwanted love: عشق ناخواسته
Romanceکاپل ها: کوکوی . سپمین . نامجین ژانره : اسمات . رومنس. انگست . کمدی جئون جونگ کوک بزرگ برای خلاصی از دست دختری مغرور و کنه ای که همش بهش میچسبید . دنبال راه حلی میگشت تا از دستش خلاص شه . که همون موقع کوک برای اینکه ثابت کنه دوست پسر داره دست...