part 4

890 152 33
                                    

سیلاممممم گایز چطورید 
یادتون نره اول اون ستاره کوچولو  بزنید 🥺😊⭐⭐🌟

.....................

♡♡ سوم شخص ♡♡

بعد از چند  لحظه از لبای خوردنی تهیونگ  دل کند
و به چهره ی سرخ عرق کرده ی تهیونگ نگاه کرد

نیشخند زد .

کوک : خیلی خوشمزه ای سر اشپز!

تهیونگ: ه.هی  من سر اشپز نیستم . کمک اشپزم

جونگ کوک شونه ای بالا انداخت

کوک : هر چی

از مغازه خارج شدن .و تهیونگ سعی  کرد هم قدم جونگ کوک بشه

تهیونگ: ام حالا میتونم برم خونه ملاقه جین هیونگ بدم تا پارم نکرده؟

جونگ کوک ابرو هاشو بالا داد

کوک : چی به من میرسه؟

تهیونگ با تعجب هینی کشید 

ته : عهه عههههه عههه انگار چند دقیقه پیش  خیلی چیز میز  به من رسید.... نگاه کننننن ایشش

جونگ کوک خنده ای کرد .

کوک : بیب زود جوش نیار شوخی  کردم . خودم میرسونمت .

تهیونگ چشم غره ای رفت

ته : نخیر خودم میرم .زحمت میشه برات .. ایششش
.

جونگ کوک پسرو تو بغلش کشید و اون رو . روی دستاش نشوند . ... تهیونگ برای اینکه نیوفته نمیره
سریع پاهاشو دور کمر  پسر حلقه کرد

کوک : انقدر تکون نخور

تهیونگ  مشتی نثار کمرش کرد

ته : مردک پفیوز منو بزار پایین

جونگ کوک نیشگونی از رون پای پسر تو بغلش گرفت
.

کوک : وایسااااا  الاننن میریممم تو ماشیننن

تهیونگ  بخاطره نیشگون جیغ زد

ته : وحشیییییی .

تهیونگ و کوک عقب نشسته بودن و تهیونگ هر از گاهی فحشی به پسر کنارش میداد‌

جونگ کوکم  هم سعی در نخندیدن داشت . اخه لامصب خیلی کیوت بود اون بشر

ته : هوی حوصلم ام سر رفته

کوک خودشو به اون راه زد

کوک : خو چیکار کنم؟

تهیونگ  بهش نزدیک تر شد

ته  : بیا زر بزنیم .:)))))))))

جونگ کوک چشماشو  چرخوند .... و بعد لبخند شیطونی زد  و دستشو دور گردن تهیونگ حلقه کرد

کوک : خوب چی بگیم بیب؟

تهیونگ  برای سومین بار تو اون روز رنگ عوض کردا بود

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Feb 03, 2022 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Uwanted love: عشق ناخواسته Where stories live. Discover now