هشتم جولای 2020
با اضطراب روی زمین ضرب گرفتم و گوشه ناخنام رو میکنم. بعضی از انگشتام که پوست بیشتری رو از دست دادن میسوزن اما توجهی بهشون نمیکنم. الان تنها چیزی که تو ذهنم پرسه میزنه رسیدن اون پسره.
با صدای در از جا میپرم. حس بدی داره که اینقدر هیجان زدهام و برای اینکه نشون ندم چقدر برای این قرار مشتاقم کمی پشت در تعلل میکنم و با مکث بازش میکنم.
یه هودی طوسی تابستونه و یه جین زاپ دار راسته تنشه. کتونی هاش مشکی با بند و خطوط سفیدن و یه کلاه کپ مشکی هم روی سرشه.
صورتش مثل همیشه لبخند داره. یه لبخند بزرگ که دندونای ردیفش رو میون دو لب پف دارش به نمایش میذاره. موهاشو که زیر کلاه جمع کرده باعث میشه پیشونیش بلندتر به نظر بیان. همه چیزش بیش از حد بزرگن. قدش، چشماش و دستاش. نگاهم به دستشه که جلو اومده.
"همیشه برخوردامون پرتنش بود... نظرت چیه رسما آشنا شیم"
با مکث دستمو که در برابر دست اون زیادی کوچیکه بالا میارم و وقتی میگیرتش تو دستش گم میشه.
"اسمم چانیوله... پارک چانیول... 27 سالمه و طراح ماشینم"
اوه طراح ماشین؟ پس واسه همینه که کل اتاقش پر از طراحی ماشین بود.
"منم بیون بکهیونم... منم 27 سالمه و بلاگرم"
دستشو عقب میکشه.
"تو چه حوزه ای؟"
"کاور آهنگ و رقص کی پاپ"
میخنده.
"پس واسه همینه همیشه صدای یه آهنگ ثابت از اتاقت بیرون میاد... فکر کردم از این دیوونه هایی هستی که تا خواننده رو به غلط کردن نندازن از آهنگش نمیکشن بیرون"
میخندم. شوخی بامزهای بود.
از خندهام لبخند اونم تبدیل به خنده کم صدایی میشه.
"بریم"
سرمو به نشونه موافقت تکون میدم و از خونه بیرون میام.
جلوتر از من راه میفته.
"ماسکتو نزدی؟"
"بیرون نمیزنم... با اون ماسک تشخیص اینکه من کیم راحته و آرامش ندارم... به جاش از ماسکای پزشکی استفاده میکنم و موهامو میریزم تو صورتم... به هرحال که زیاد بیرون نمیرم... ماهی یکی دوباره واکنش احمقانه بقیه رو دیدن خیلی برام مهم نیست"
چیزی نمیگه و تا زمانیکه از ساختمون خارج شیم سکوت بینمون برقراره. تازه فرصت میکنم به عطری که تو فضا پیچیده و قطعا متعلق به چانیوله دقت کنم. من اهل استفاده از عطر نیستم. اینکه هیچ بوی خاصی ندم رو ترجیح میدم اما عطری که چان زده بود برام جذابه. یه عطر خنک شبیه عطر نرم کننده لباس یا مایع دستشویی.

ESTÁS LEYENDO
𝐓𝐇𝐄 𝐌𝐎𝐎𝐍 [Completed]
FanficThe Kiss Of God On The Face Of The Moon بکهیون تو سهم من تو این زندگی نبودی اما بیا تو زندگی بعدی زودتر همدیگه رو پیدا کنیم و تا ابد کنار هم بمونیم بهت قول میدم تو اون زندگی جای خدا من صورت ماهت رو ببوسم... بوسه خدا روی صورت ماه