هه ههههه هههههه ببخشید:)) میدونم خیلی میگذره که اپ نکردم واقعا معذرت میخوام و اینکه
میدونم یادتون رفته سو پارت قبل یه تیکه اخرشو بخونین یادتون بیاد:))
بازم ببخشید دوستون دارم:)♡
_______________________
جنی/ هوسوک^ لویی£ لیا~ صندوق دار* ادم اضافه "
____________________________ادامه فلش بک...
/ ممنون خسته نباشید اقای دکتر
هوسوک لبخندی بهش زد و سری تکون داد
^ همچنین.. بیشتر مراقب خودت باش
/ ب-باشه فردا میبینمتون خدافظهوسوک خدافظ ارومی گفت و جنی از صندلی بلند شد و سمته در رفت و بعد از لبخندی به هوسوک رفت بیرون و با دیدن لیا لبخندی بهش زد و اروم براش خم شد که لیا چشمی چرخوند و بدون توجه بهش رفت داخل هوسوک
^ لیا؟ اینجا چیکار میکنی؟
~ دوست نداری اینجا باشم میتونم برم
^ یااا لیا مگه میشه دوست نداشته باشم بشینلیا خنده ای کرد و عینکشو برداشت و رو صندلی رو به روی میز هوسوک نشست
^ چیزی میخوری؟
~ قهوه
^ اوکیگفت و تلفنشو برداشت و یه عدد و زد و دو تا قهوه سفارش داد و دوباره تلفنو سره جاش برگردوند و لبخندی به لیا زد
^ چیز و هماهنگ کردی دیگه؟
~ اره لویی جلویه دره جنی میره دنبالش کنه
^ اه واقعا نیاز به این کارا بود؟هوسوک نگرانگفت ک لیا سری تکون داد و بعد از چند دقیقه قهوه هاشون اومد
.
.
.بعد از اینکه از مطب اومد بیرون با یاداوری حرف هوسوک که بهش گفته بود
"بیشتر مراقب خودت باش"
لبخندی زد و با حس گشنگی اخمی کرد و چشم غره ای به معدش رفت و با دیدن تاکسی ای که داره میاد دستشو دراز کرد و با وایستادن تاکسی کنارش سوار شد
بعد از چند دقیقه با رسیدن به کافه ای کرایرو حساب کرد و پیاده شد و رفت داخل و سمته صندوق رفت تا سفارش بده* سلام خوش اومدین بفرمایید؟
/ سلام ممنون یه شیک شکلات با کیک توت فرنگی
* بفرمایید بشینید چند دقیقه دیگه حاظر میشه
/ باشه ممنونبا لبخند گفت و سمته میز دو نفر ای که کنار پنجره بود رفت و نشست و گوشیش و از تو کیف در اورد و مشغول چت کردن با دوستش شد
با شنیدن داد و بیداد سمته صندوق برگشت* اقا ما اینکارو نمی کنیم
£ پولشو بهت میدم
* اقا خواهش میکنم بفرمائید بیرون دنبال شر نیستم
£ هر چی شد من اوکیش میکنم
* ب-باشه ولی پولشم باید بدی
£ هر چقد بخوایبا نفهمیدن بحثشون شونه ای بالا انداخت بیخیال شد و دوباره نکاهشو به گوشیش داد و با قرار گرفتن شیک شکلات و کیکش رو میز سرشو بالا اورد تشکری از گارسون کرد و دستشو سمته شیک برد و برش داشت و قورتی که ازش خورد دوباره رو میز برش گردوند
YOU ARE READING
Lovely cafe♡
Horrorمدیر عامل شرکت سونی عاشق یه گارسون توکافه میشه و دو ماه هر روز به اونجا میره چی میشه اگه به خاطره یه سوئه تفاهم عصبی بشه و دیگه برنگرده؟ یا برگرده ولی با کلی مشکلات؟ _________ سلام من اسمم نازنینه و این سومین فیکمه امیدوارم خوشتون بیاد من از...