سلام ... راستش نميدونم چطوري شروع كنم وقتي روانشناسم ازم خواست افكارم رو مكتوب كنم فكر كردم خيلي ايده ي احمقانه ايه! اون فكر ميكنه روي كاغذ اوردن دغدغه هام از فشار ذهنيم كم ميكنه ولي هم من هم جيمين ميدونيم كه من از اينكه قلم بگيرم دستم و بنويسم متنفرم.
آخه بين ما دوتا اون هميشه توي مدرسه زرنگ تر بود... من اون رفيق تنبله توي اكيپ دونفريمون بودم!جيمين؟ خب اين سوال رو حتي منم بعد از اين همه سال نتونستم جواب بدم. البته جواب عادي به اين سوال مشخصه.
اون پارك جيمينه! صميمي ترين دوستم و البته عجيب ترينشون. توي دبيرستان با هم آشنا شديم. راستش مامان باباش خيلي كله گندن جوري كه اوايل دوستيم مطمئن نبودم اون رابطه به صلاحمه يا نه
ولي به هر حال دوست شديم. جيمين فوق العاده اجتماعيه مثل من يا حداقل مثل قديماي من. قدرت اجتماعي بالا و استفاده درست از زبونش اونو تبديل به سوپر استار بين همه ميكنه... چه دانش آموز ها چه معلم ها...
البته جيمين هميشه نسبت به اين ويژگي مثبتش آگاهه و ازش استفاده ميكنه. اون آموزش ميبينه كه از اين ويژگيش استفاده كنه! قبلا از اين ويژگيش براي جلو بردن خواسته هاش توي مدرسه استفاده ميكرد و الان براي جلو بردن ميتينگ ها و جلسات و بردن پروژه هاي فوق العاده گرون استفاده ميكنه. چيزي عوض نشده هنوزم همه مجذوب توانايي هاي خارق العاده ي اين فرشته ميشن.و منم از اين قضيه مستثنا نيستم. براي همينم اجازه ميدم جيمين ازم استفاده كنه. ولي ميدونيد كافيه به چشماش نگاه كنيد و يك دفعه ميفهميد بدون اختيار خودتون داريد همه ي وجودتون رو توي مسابقه بهش ميبازيد و چقدر احمقانه كه از اين قضيه خوشحال هم ميشيد!
راستش رابطه ي من و جيمين از يه جايي خيلي پيچيده شده.
صداي زنگ در افكارم رو قطع ميكنن. ساعت يازده شبه... فكر كنم فرشته ي عذابم تازه از سر كار برگشته.
به طرف در ميرم و درو باز ميكنم. خودشه ! همونجور كه حدس زدم فرشته ي عذابم! البته حقيقتا در حال حاضر مجردم يه مدت پيش با دوست دخترم بهم زدم پس انتظار فرد ديگه اي غير از جيمين نداشتم !نگاه كلافه اشو ميشناسم. موهاي بلوندي كه خيلي مرتب به بالا حالت داده شده و نگاه خسته اش. كت شلوار خوش دوخت سفارشي به رنگ خاكستري و كروات همرنگش كه خيلي محكم به گلوش بسته شده.
جيمين هيچ وقت بيرون خونه اجازه نميده كراوتش شل باشه! يه جورايي وسواس داره ولي من كه فكر ميكنم اون فقط يه ديوونه است!توي ورودي ايستاده و با نگاه خسته و بي اعصابش منو نظاره ميكنه . نگاهش رو خيلي خوب ميشناسم . ميدونم چي ميخواد. اونم ميدونه كه من ميدونم!
از جلوي در كنار ميرم:
-الكل؟
-اسكاچ لطفا!! نيت (neat) باشه بدون ليمو
YOU ARE READING
Game : Do You Want To Play?
FanfictionDO YOU WANT TO PLAY? S1: Vmin -complete S2: coming soon!!! خلاصه فصل اول: منتظرم پيشنهادشو مطرح كنه ... هميشه اون شروع كننده است. ولي جيمين چيزي نميگه و اجازه ميده گرماي الكل بيشتر روي بدنش تاثير بذاره... نوشيدنيشو تموم ميكنه: -بازي كنيم؟ با شنيدن...