Part 11

2.7K 470 103
                                    

تو مثل گل رز زیبایی؛ اما خار هایی داری که بعد از پژمرده شدنت در قلبم فرو میروند!

در نبودت تنها لحظه هایی را به یاد می آورم که تو را در معرض نور مِهرم و گرمای آغوشم قرار نداده ام! لحظاتی هر چند کم اما دردناک، که هر ثانیه مرا از پای در می آورند و من روز به روز و دقیقه به دقیقه از خودم متنفر میشم که نتونستم از گل زیبایم مراقبت کنم!

باید بیشتر بهت توجه میکردم و عشق میورزیدم؛ شاید الان گل زیبای من کنارم بود!

🥀💙

(جونگ کوک)

با کمر درد بدی چشم هام رو باز کردم! نگاهی به خودم که بدون هیچ لباسی بین پتو بودم کردم!

گیج گفتم: اوه درسته دیشب سکس داشتیم!

یه سکس سخت، دردناک و وحشیانه اما باعث شده بود باقیه شب رو کابوس نبینم!

به کنارم نگاه کردم اما تهیونگ نبود! پتو رو از روی خودم کنار زدم! همونطور که دراز کشیده بودم به بدنم نگاه کردم! قفسه سینه و به خصوص نیپل هام حسابی کبود بودن!

سرم رو از بالشت بلند کردم و به بین پاهام که کاملا تمیز بود نگاه کردم!

یکم برام عجیب بود هیچوقت حتی زمان هایی مثل الان که توی رابطه باتم بودم انقدری خسته نمیشدم که حتی متوجه این که تهیونگ داره بین پاهام رو تمیز میکنه نشم!

کوک: بیخیال!

از روی تخت بلند شدم و به حمام اتاق رفتم! حمام آماده بود و حتی یه دست از لباس هام هم اونجا بود! دوش سریعی گرفتم و بدون خشک کردن موهام فقط لباس پوشیدم و اومدم بیرون!

به فضای نسبتا تاریک اتاق نگاه کردم! با هجوم دوباره اشک هام با صدایی بلند اما نه اونقدری که از اتاق بیرون بره گفتم: آههه، جئون جونگ کوک بسه! کار های مهمتری هست که باید انجام بدیم!

با سَرم تایید کردم و گفتم: آره! باید اون عوضی رو پیدا کنم! پیداش میکنم!

اما..دلم..برای یانگم...تنگ شده!! پسر کیوتم، پسر عزیز و قشنگم! ای کاش اون دو روز باهاش سرد رفتار نمیکردم! ای کاش بغلش میکردم و میبوسیدمش و بهش میگفتم بیشتر از هر چیزی، بیشتر از خودم و زندگیم دوستش دارم؛ اون تمام شادی زندگی منه! اون..ازم ناراحته؟ البته که هست! من پدر افتضاحی بودم! من بهش سیلی زدم با این..با این دست!

آروم سمت میز رفتم و چاقویی که توی کشو بود رو برداشتم! چطور، چطور تونستم پسرم رو بزنم؟ این دست چطور جرعت کرد به پسرم درد بده؟ چطور...

Apapa |ᵛᵏᵒᵒᵏ•ᵏᵒᵒᵏᵛWhere stories live. Discover now