کوک : ........
کوک: خب راستش تهیونگ بهم پیشنهاد دوستی داده بود منم قبول کردم 🥲 ولی خب راستش... منو ته جفتیم 🥲جیمین : واتتتتتت.......... باورم نمیشه ( تیکه کلام خودمه 🤣)
یونگی : 😴
جین : ماشالله ی داماد غیر خوابالو گیرم اومد
جیمین: یاااا شوهر من خوابلو نیست فقط خستس
نامجون: ساکت شدید بابا خب کوک الان چرا داری گریه میکنی اینکه خوبه
کوک : یعنی الان شماها مشکلی ندارید
نامیم: ن عزیزم چرا باید مشکل داشته باشیم
ته : خب بیبی گریه نکن دیگه و اینکه جین هیونگ و نامجون هیونگ شما از ما ها بزرگ ترید لطفا میشه این بیبی بوی کوچیکتون رو بهم بدید لطفا بزارید مردش شم .
جین و جیمی:🥺🤧🤧
نام : نمیدونم اگه دست من باشه میگم دو روز دیگه برید سر خونه زندگیتون
جین : پیشنهاد خوبی دادی همسرم فردا ن پس فردا عروسیه
ته و کوک:😲😲😲😲😲
جین : ساکت شید فردا باید بریم خرید و اینکه تهیونگ من امشب بیدارم ببینم رفتی پیش کوک اون چیزتو میکنم رو سرت
(چیزتو منظورم همون ......اره دیگه 😅😅😅)
شب رو ته و کوک ب فکر هم خوابیدن
فردا/______
جین : پاشو عشق من پاشو بیبی بویمکوک : هیونگ چی شده 😴
جین : زهر مارو هیونگ ماما عزیزم ماما یا اوما
کوک : خب اوما چی شده
جین : پاشو عزیزم فردا عروسیته میخوایم واستون لباس بخریم
( بخدای خدا حوصله ندارم خریدشون رو بنویسم 🤧🤧🤧🤧🤧)(و اینکه شاید دو سه روز پارت نزارم پیس امروز چن تا میزارم )
پارت بعد عروسیه 🔞
/_______/_________
تموممممممم
YOU ARE READING
my queen
Romanceتهیونگ و جونگ کوک دوست هایی زمان کودکی بودن تهیونگ یک الفایی خالص و جونگ کوک یک امگای شیطون امگاورس عاشقانه اسمات 🔞 تهکوک یونمین نامجین