جونگکوک :
هیونگگگگگگ هیونگگ بیدار شو (خیلی منه )من دیرم میشه ،امروز عکاسی دارمممم تهیونگگ هیونگ تروخدا پاشوووو هیونگگگ تهیونگگ بهت قول میدم جوابم مثبت باشه پاشووو
تهیونگ:واقعا مثبت اگه ببرمت ؟
جونگ کوک:خب حالا شاید اره 😅
پاشو وجودم پاشو بریم
فلش بک
تهیونگ: جونگ کوک من بهت حس دارم بیا باهم قرار بزاریم قول میدم اگه جفتت پیدا شه از هم جداشیم باشهمنتظر جواب کوک بود ولی با چک خوردن از جونگ کوک نا امید شد
جونگ کوک : هیونگ چه طور جرعت کردی بهم بگی باهم قرار بزار من تو رو داداشم میدونستم 🥲🥲
بعد جونگ کوک با دو ب اتاقش رفت اینکه هیونگش بهش گفته بود باهم قرار بزار سخته 😄
پایان فلش بک
تهیونگ سری اماده شد که بیبیش رو ب کمپانی برسونه
توی ماشین
تهیونگ : بیبی نمیخوای چیزی بگی
گونه های جونگ کوک سرخ شد
کوک :هیونگ این چیه میگی
ته: کوکیم دیه من دوستمم ن هیونگت باشه یا ته صدام کن یا ددی بیبی باشه 😈
و دستش رو روی رون های لخت جونگ کوک گذاشت
کوک : باشه رسیدم من میرم خدافظ
ته : کوک چیزی یادت نرفت
کوک : چی
یادش افتاد اون همیشه وقتی با ته میرفت بیرون وقتی پیاده میشد بهش میگفت هیونگ دوست دارم الان باید چی میگفت ☺
کوک : دوست دارم هیو چیزه ددی خدافظی
و سریع از اونجا دور شد و ب سمت کمپانی هیونگش حرکت کرد
تهیونگ
خندم گفت ب لحن با مزه دوست دارم گفتنش
راسش نمیخواستم برم خونه چون اگه میرفتم با یونگی که خوابه روب رو میشدم پس رفتم تا بچرخم توی خیابون ها یا خرید کنمدو ساعت
دوساعته که بیرونم خرت و پرت های چیزای مثل لباس های کاپلی واس خودمو خرگوش کوچولوم ( کوکی ) ست انگشتر کاپلی
لباسشون
انگشتر
پارت دوم تموممم😉😉
KAMU SEDANG MEMBACA
my queen
Romansaتهیونگ و جونگ کوک دوست هایی زمان کودکی بودن تهیونگ یک الفایی خالص و جونگ کوک یک امگای شیطون امگاورس عاشقانه اسمات 🔞 تهکوک یونمین نامجین