Louis pov
از خنده غش کرده بودم و لیام حرص میخورد
همینطور داشتیم مسخره بازی در میاوردیم که یهو گوشیم زنگ خورد...
شماره ناشناس بود_الو سلام بله خودمم بفرمایید.... چ_چی حالش خوبه؟ باشه باشه من خودمو میرسونم اونجا
نمیتونسم اشکام رو نگه دارم شوکه شده بودم میترسیدم خیلی میترسیدم
لیام:لو چیشده چرا داری گریه میکنی لو منو نگا
_لی_لیام مامانم حالش خوب نیست بردنش بیمارستان من_من باید برم
لیام:اوه باشه باشه نگران نباشه الان ت سایت میگردم اولین حرکت قطار رو واست میگیرم
سرمو تکون دادم و بلند شدم برم دوتا لباس بردارم
حالم خوب نبود حس تهی بودن میکردم گیج بودم هیچیو درک نمیکردم
مامان من حالش خوب نیست
کسی که هم بجای مامان واسم بوده هم بجای بابا
اون نمیتونه منو تنها بزاره حق نداره
کنترلی رو اشکال نداشتملیام:لو اروم باش گریه نکن نیم ساعت دیگه قطار راه میوفته بیا بریم
.
.
.
.
_لی امشب ب زین هیچی نگو اگه فردا از من پرسید بهش بگو اگه هم خواست بیاد اونجا ت نزار باشه؟سرشو تکون داد و بغلم کرد
لیام:نگران نباش حال مامانت خوب میشه
_امیدوارم، من باید دیگه برم فلن
.
.
.
.
.
از قطار با عجله پیاده شدم و یه تاکسی گرفتمبعد 10 دقیقه رسیدم ب بیمارستان
وقتی رسیدم نزدیک اتاق مامانم لوتی و فیبی و فیزی پش در بغل هم روی صندلی ها نشسته بودن
همه چی واسم تار شد
همهی صدا ها اکو میشد
نمیفهمیدم داره چه اتافی میوفته
دیدم لوتی میاد سمتملوتی:لو داداش حالت خوبه؟
این اخرین چیزی بود ک شنیدم و همه چیز واسم تاریک شد
.
.
.
.
سر درد بدی داشتم
داشتم فکر میکردم چ اتفاقی افتاده
بهم سرم وصل بود و کسی ت اتاق نبود بجز منوقتی همه چیز یادم اومد سریع سرمو از دستم کشیدم ببرون و از تخت پایین اومد
یکم سرم گیج رفت ولی خودمو نگه داشتماز اتاق بیرون رفتم که برم پیش مامانم وقتی رسیدم کسی پشت در نبود سریع در اتاقو باز کردم و رفتم ت
مامانم ما چهره ی رنگ پریده تر از هر زمانی اونجا خوابیده بود مثل فرشته ها
با قدم های اروم رفتم بغل تخت روی صندلی نسشتم
با دستم موهاشو نوازش کردم و دستشو بوسیدمدیدم پلکاش لرزید و چشمایی ک دنیای من بود رو باز کرد
جوانا:لو
_جانم مام من اینجا
یه لبخند بهم زد و دستمو فشار داد
نمیتونسم مامانمو ت این حال ببینم پش اشکام از چشمام ریختن پایین
YOU ARE READING
𝓔𝓿𝓮𝓻 𝓵𝓪𝓼𝓽𝓲𝓷𝓰 𝓵𝓸𝓿𝓮 [𝓏.𝑀]. [𝓁.𝓈]
Actionراه رسیدن به عشق خیلی کوتاهه مخصوصا عشقی که از نفرت شروع میشه راهش جوری پیش میره که اصلا انتظارش رو نداری اما اخرش عشق شیرینی میشه درست مثل عشق من و تو عشق ما...! 💙Love is love🏳️🌈