part 4(1)(hoseok 🔝)

874 170 13
                                    


سلام ببخشید دیر شد ولی باید بگم که پارت چهار دو بخشه که بخش دومش رو شب میزارم

و لطفاً با دقت بخونید
نکته اش رو تو کامنتا بگید

&این جیمینه
_اینم هوسوک
کاور هم عکس پیشولی مونه

_______________________________________

وارد کلینیک شد و به سمت منشی رفت
:سلام چه کمکی از دستم بر میاد
_آم گربه ام رو آوردم
:بله گربه تون جزو کدوم دسته هستن
_آم گربه ام هیبرید نیست ولی فکر کنم دستش شکسته
:خیلی متاسفم ولی اینجا مخصوص هیبرید هاست باید گربه تون رو ببرید دامپزشک حیوانات
_خب من این وقت شب چجوری یدونه دامپزشکی باز پیدا کنم این حیوان درد داره
:آقا لطفاً صداتون رو بالا نبرید ما نمیتونیم کمک تون کنیم
_مگه هیبرید ها رو تا حالا تو حالت حیوانی معالجه نکردید اینم مثل همونه دیگه

منشی که خودش هیبرید خرس بود بهش برخورد و ناخودآگاه غرشی کرد
و دکتر مهربون اونجا وقتی صدای غرش منشی هیبرید اش رو شنید از اتاقش خارج شد

&منشی لی مشکلی پیش اومده
_آه خداروشکر یکی بلاخره پیدا شد جز این منشی دیوونه
&آقا لطفاً با منشی من درست صحبت کنید
&حالام بفرمایید مشکل چیه
:دکتر پارک گربه شون رو آوردن و میگن هیبرید نیست و فکر میکنن دستش شکسته منم میگم باید ببریدش دامپزشکی که شروع کردن به داد زدن
& خیلی خب گربه تون کجاست
هوسوک جعبه رو بالا آورد و گفت
_گربه من نیست و ساعت یک شب یکی با جعبه کادو آورده گذاشته دم در
&خب بفرمایید تو اتاقم اونجا صحبت میکنیم
:اما دکتر اگه.......
&مشکل نیست منشی لی
منشی سرش رو به عنوان تأیید تکون داد و سرش جاش نشست
&از این طرف لطفاً
هوسوک به دنبال دکتری که اون هیبرید دکتر پارک صداش کرده بود راه افتاد و وارد اتاقش شد
&خب لطفاً گربه تون رو از داخل جعبه خارج کنید و روی میز بزارید
هوسوک سرش رو به عنوان منفی تکون داد ولی با دیدن. این که اون دکتر کوتوله پشتش بهشه شروع به حرف زدن کرد
_من بهش دست نمیزنم خودتون درش بیارید
&ببخشید مگه برای شما نیاوردن اون وقت حتا حاضر نیستید درش بیارید
_من از گربه ها بدم میاد به خاطر همین نه اون کسی هم که به عنوان کادو اینو بهم داده یک اسکول به تمام معناست
&خیلی خب حداقل جعبه رو بزارید روی میز
هوسوک این بار بدون هیچ حرفی جعبه رو روی میز گذاشت
دکتر پارک زمانی که حرف میزد گره پاپیون هم باز کرد و گربه رو از داخلش خارج کرد و مشغول معاینه شد
&میتونید بگید که چجوری این اتفاق واسش افتاد
_خب راستش......
وقتی این جوری گفت دکتر پارک یه نگاه بهش کرد به این مفهوم که (بهتری از قصد این بلا رو سر این کیوتی نیاورده باشی)
_وقتی در جعبه رو باز کردم و متوجه شدم که یک گربه است از ترس جیغ زدم که اونم ترسید و پرت شد بیرون و شروع به جیغ زدن کرد
&WTF
&مرتیکه نفهم نمیدونی که گوش های گربه ها چقدر حساسه که کنار گوشش جیغ میکشی
_هعی با من درست صحبت کنید به من چه که از گربه ها بدم میاد
&آه خدای من الا باید بهش بی هوشی بزنیم و ببریمش برای عکس گرفتن ولی چون نمیدونم ممکنه بدنش حساسیت نشون بده یا نه قبلش ازش آزمایش خون میگیرم
_خب پس خداحافظ برای خودتون
&آهم آقای مهترم این گربه الان برای شماست و فکر کنم خودتون بدونید که ول کردن حیوان خانگی تو جایی جرم محسوب میشه پس باید تا درمان کاملش صبر کنید بعدش اگه خواستید به پناهگاه تحویلش بدید
«من در آوردی 😁»

_آه خدای من.....خب کی جواب آزمایشش میاد
&نیم ساعت چهل دقیقه دیگه

بعد پوفی که گفت از اتاق خارج شد و روی صندلی‌های انتظار نشست
چند دقیقه بعد دوتا پسر جوون وارد شدن که یکی شون دم و گوش روباهی داشت و یک جورایی کیوت بود
داشت به اونا نگاه میکرد که اونا کارشون با منشی تموم شد و اومدن کنار اون نشستن
و اون خیلی ناخودآگاه به حرف هاشون گوش داد
🦊:ددی اگه اتفاقی برای توله ام افتاده باشی چی🥺
: بیبی نگران نباش خب الان میریم برای سونوگرافی من مطمئنم اتفاقی نیفتاده
در زمانی که داشت به حرف های اون دوتا گوش میداد و کم مونده بود شاخ در بیاره صدای جیغ گوش خراشی از اتاقی که گربه اون توش بود در اومد و توجه اون دوتام به صدا جلب شد
و منی که نمیدونم چرا ولی نگران اون پشمک سیاه شدم از جام بلند شدم و با سریع ترین سرعتی که از خودم خبر داشتم خودم رو به اتاق رسوندم
که پارک بیشعور منو بیرون کرد و به سمت صندلی ها هدایتم کرد و منو نشون روش
_دکتر پارک چیشد چرا این جوری جیغ زود
&نگران نباش آقای
_هوسوک اسمم هوسوکه
&نگران نباشید هوسوک شی ولی باید بگم باید به تغذیه اش برسید خیلی ضعیفه و خونش بیش از اندازه رقیقه
_خب ......این که مشکلی ایجاد نمیکنه
&باید منتظر جواب آزمایش باشیم و لطفاً نرید پیشش خیلی نسبت به همه بی اعتماده تنها باشه بهتره
هوسوک سرش رو تکون داد و زمانی که اومد بشینه اون هیبرید روباه به حرف اومد
🦊:جیمین شی هیبرید گربه سیاه پیشت آوردن
&نه کیوتی چطور
🦊:آخه من بوش رو احساس میکنم که خیلی ترسیده
چشمای جیمین به گرد ترین حالت خودش در اومد
&میتونی بگی که بوش رو از کجا احساس می‌کنی
اون روباه دستش رو دقیقا به سمت اتاق دکتر گرفت
&خیلی ممنون عزیزم
🦊: خواهش میکنم جیمین شی ولی خیلی بوی خوبی میده دوست دارم ببینمش میشه
& بزار درمان بشه بعد میتونی ببینیش
اون روباه به کیوت ترین حالت سرش رو به معنای موافقت تکون داد
&هوسوک شی دنبالم بیاید
هوسوک به تبعیت از دکتر پارک که الان فهمیده بود اسمش جیمینه به سمت اتاقی که اون توش رفت رفت
_جیمین .........میتونم جیمین صداتون کنم دیگه
&البته راحت باشید
_پس شمام دیگه پسوند شی رو به اسم من اضافه نکنید
&حتما هوسوکا
_انقدرم کتابی باهم صحبت نکن جیمینا
&باشه
_خیلی خب ....منظور اون روباه از این که تو اتاقی که گربه من هست یک هیبرید هست چیه
&میتونم قبلش ازتون یک سوال بپرسم
_ارع
&خب چرا از گربه ها بدت میاد و میترسی
_آم خب برمیگرده به زمانی که پیش خانواده ام زندگی میکردم

&میتونی برام تعریف کنی
_مجبورم
& لطفاً این خیلی کمک میکنه بهم
_آه باشه داستان از اونجایی شروع شد که.........

Uninvited GuestWhere stories live. Discover now