جیمین آب دهنشو قورت داد و به چهره های دوستاش نگاه کرد و سعی کرد همه چیزو جمع جور کنه
-این مزخرفات چیه که میگی چرا باید بترسم از چی بایـ...
صدای صاعقه ی بلندی باعث شد همه فریاد بزنن و تو خودشون جمع بشن
-چیزی نیست،چیزی نیست صدای صاعقه بود.
هنوز آروم نگرفته بودن که برقا وصل شد و از تلوزیون صدای جیغ بلند یه دختر بلند شد پسرا همدیگرو بغل کرده بودن و همراه با دختر جیغ میکشیدن تا این که صدای جیغ قطع شد همه به نفس نفس افتاده بودن با قطع شدن صدا،صدای افتادن چیزی اومد جیمین از جاش پرید
-اون چی بود چی افتاد؟.
تهیونگ در حالی که از بین انگشتاش به اطراف نگاه میکرد جواب داد
+ فِـ..فکر کنم هو...هوسوک هیونگ غش کرد.
یونگی هوسوک رو تکون داد
+هوسوک،هوسوک خوبی؟پاشو صدای فیلم بود.
صدای ضعیف هوسوک اومد و کمی خودشو تو جاش صاف کرد نامجون وقتی دید همه چی آروم شده نفسشو بیرون داد
+بیخیال بیاید ادامه فیلم رو ببینیم.
سمت تلوزیون چرخیدن و سعی کردن خودشون رو مشغول فیلم کنن اما بیشتر حواسشون به اطراف بود تهیونگ برای بار دوم دستشو توی ظرف پاپ کورن برد اما بازم دست جونگکوک توی ظرف بود همونطور که نگاش به فیلم بود غر زد
+دستتو بردار جونگکوک دو ساعته دستت و تا آرنج کردی تو ظرف پاپ کورن.
جونگکوک با تعجب سمت تهیونگ چرخید
+با منی؟!.
+آره، دست چرا خیس نکنه دستشویی بودی؟.
+چرا پرت و پلا می گی من اینطرف پیش جیمین نشستم.
تهیونگ با چشمای گرد شده سر جاش خشک شد آروم نگاهشو سمت ظرف کشید درسته ، یه دست بود سرشو بالا آورد و به رو به روش نگاه کرد تا صاحب دست رو ببینه اما اون جونگکوک نبود یه دختر بود با موهای سفید با دهن باز داشت لبخند میزد درست مثل لبخند آقای شین
+اون دست منه.
تهیونگ شروع به جيغ زدن کرد و همونطور که جیغ می زد چهار دست و پا از روی پسرا رد میشد تا به در خروجی برسه پسرا بلند داد میکشیدن و پشت سر تهیونگ میدویدن در رو به شدت باز کردن از رو پله ها پریدن و خودشون رو تو حیاط پرت کردن جیمین از خونه بیرون اومد و بالای پله ها ایستاد اون نمی دونست دقیقا چه اتفاقی افتاده
-چتون شد یهو؟!.
+اون دست جونگکوک نبود اون دست جونگکوک نبود می فهمیییی(یقیه ی جونگکوک رو گرفت و تکونش داد)اون دست این عوضی نبوووددد.
جونگکوک تهیونگ رو هل داد عقب
+عهههه بسه دیگه(رو به جیمین ادامه داد) جیمین اینجا خطرناکه این خونه انگار واقعا یه چیزیش هست.
هوسوک با صدای بلند حرف زد
+من که همون اول گفتم اینجا مشکوکه.
نامجون تصدیق کرد
+درسته بیا اینطرف جیمین.
-وسایلا...
سوکجین با عصبانیت داد زد
+وسایلا به درک داره بهت میگه بیا اینطرف به حرفش گوش کن.
جیمین سرشو کج کرد و به پشت سر پسرا نگاه کرد و آب دهنشو قورت داد
-بچه ها من یه سوال خیلی مهم دارم ، چقدر سریع می تونید بدویید.
سوکجین هنوز از عصبانیت نفس نفس میزد
+چطور؟!.
جیمین آروم انگشت اشارش رو به سمت جلو بالا آورد و به پشت سر پسرا اشاره کرد
-آخه به اون می خوره تند بدوعه.
پسرا به پشت سرشون نگاه کردن با دیدن دختر مو سفید داد کشیدن و سمت جیمین دویدن
-یا مسیییییحححح.
ESTÁS LEYENDO
WHO'S THAT BEHIND YOU?!
De Todoاون فقط یه شب عادی مثل شب های دیگه بود که میخواستن باهم خوش بگذرونن البته که مکانش مهم نبود چه میدونستم قراره با داد و بی داد ، قلبی که از ترس و هیجان داشت از تپش میوفتاد و هراسون اون خونه رو ترک کنن... °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•...