سلامی دوباره...
ازونجایی که ماه دیگه هیجده سالم میشه...
خواستم نظرتونو راجب هیجده سالگی بپرسم...
راستش الان که بهش فکر میکنم یه مقدار میترسم فک کن یه شخصیت مستقل داری و همزمان وابسته
من ازون تیپام که دلم میخواد رو پای خودم باشم....ولی خب مث بلانسبتتون چیز وابسته مامانمم طوری که به قول خودش یه جمله میگم ده تا مامان توشه....
و خب فک کنین هیجده سالگی یعنی یدفه بزرگ شدن...
یکم گیجم و خب یکمم میترسم چون بعد یدفه باید وارد دنیای برگترا بشیو وابستگی هیچ کمکی بهت نمیکنه...
ازون گذشته مثل لبه ی پرتگاه میمونه چون میدونم قراره خیلی چیزا و خیلی کسا از زندگیم خارج شن که الان نقششون تو زندگیم خیلی مهمه
جدا نمیتونم با تغییرات انقد یهویی و زیاد کنار بیام...
شما چی؟
.
.
.
.
.
شما راجب عدد هیجده چی فکر میکنین؟و اها....یه والپر درس کردم خیر سرم...خواستم بپرسم چطور شده؟:>
*استرس گرفتنآل د لاو ام💕
مینیکو🌱🍫
KAMU SEDANG MEMBACA
dear dumb diary'-'
Fantasiاهم.....این بوک خاصی نی....همینجوری صرفا جهت اینکه اگه سوالی داشدم بپرسم.....اگه حوصلم سر رفت توش حرف بزنم.....اگه چیز جالبی پیش اومد یا متنی از نظرم قشنگ بود ب اشتراک بزارم... نیازی نیست ادش کنی.....فقط اگر وقت کردی....هر از گاهی یه نگاه بهش بنداز:...