سوهو : ات بله سوهو تو چقدر منو دوست داری ات خیلی زیاد پس چرا داری بهم خیانت میکنی رفتی با شیومین ات من با شیومین نیستم فقط ازش سوال کردم گفتم کنسرت تون کی شروع میشه گفت نمیدونه سوهو : اهان خیالم راحت شد فک کردم ولم کردی ات من هرگز ولت نمیکنم لیدر من ممنونم ازت روز فرداش تولد سوهو بود رفتم کیک و شیرینی و میوه خریدم و براش چشن بگیرم همه اعضای اکسو را دعوت کردم شب روز خوبی بود و بعد دیدم سوهو چند دفعه قلبش را میگیره گفتم چیشده سوهو گفت چند مدتیه قلبم درد میگیره نمیدونم چرا گفتم دکتر رفتی گفت نه هنوز بردمش دکتر دکترا گفتن باید تحت مراقبت باشه
امیدوارم خوشتون بیاد
اگه دوست داشتید رمان را ووت و نظر فراموش نشه
ممنونم
YOU ARE READING
exo book
Romantikسلام بچه ها من این بوک و زدم تا داستانای کوتاه از اکسو و ا/ت بنویسم ممنون میشم حمایت کنید💕💕💕💕