در یک روز تابستانی که نشسته بودم تو یک پارک دیدم از،اون دور یه پسری خوش برخورد و چهره مهربونی داره میره میاد سمتم نزدیکم شد و گفت اجازه هست کنارتون بشیینم گفتم بله بفرمایید بعد سر سخن را باز کرد گفت من سوهو هستم و لیدر گروه اسکو هستم و شما . گفتم من ات هستم گفت خوشبختم
کیوتا امیدوارم خوشت اومده باشه
ووووت و نظر یادتون نره
YOU ARE READING
exo book
Roman d'amourسلام بچه ها من این بوک و زدم تا داستانای کوتاه از اکسو و ا/ت بنویسم ممنون میشم حمایت کنید💕💕💕💕