I want You see Me.(میخوام منو ببینی)

657 81 28
                                    

پرده‌های قرمز کنار رفت و ا/ت روی سِن نمایان شد که مصادف شد با تشویق مهمون‌های حاضر در اون بار.
جونگ‌کوک بدون اینکه چشم‌های میخکوب‌شده‌ش رو از روی ا/ت برداره،پیک حاوی مشروب رو سر کشید و بعد از گذاشتن اون روی میز،نفسش رو بیرون داد.

صدای ا/ت،وقتی که میخوند قابلیت این رو داشت جونگ‌کوک و همه‌ی مردها رو مثل آهنربا به خودش جذب کنه.
انگشت‌های کشیده‌اش دور میکروفون پیچید و آهنگ رو به اوجش رسوند.

مرد مستی از جاش بلند شد و پیکش رو بالا برد و بین آهنگ داد زد:
-به سلامتی تو مینوشم!
جونگ‌کوک نگاهی به اون مرد انداخت و پوزخندی زد.
کراواتش رو کمی شل کرد با خودش گفت:
-هر چی هم که بشه،کاری میکنم ا/ت فقط من رو ببینه.

با انگشتش اشاره‌ای به منشیش کرد که نزدیک‌تر بشه و در گوشش چیزی گفت،سپس منشیش اونجا رو ترک کرد.
آهنگ که تموم شد کتش رو برداشت و از اونجا بیرون زد.
.
.
.
ا/ت روی صندلی نشست که چانسو با یه دسته گل بزرگ رز قرمز داخل اتاق اومد و در حالی که با ذوق گل‌ها رو بو میکشید،گفت:
-عشقت دوباره گل فرستاده و البته یه نامه هم باهاش هست...چند تا کادو و نامه‌ی دیگه هم از طرفدارهات داری.

با اینکه عطر گل رز توی اتاق گریم پخش شده بود ولی ا/ت از نزدیک اون رو بو کرد.
ا/ت با اینکه نامه‌های زیادی دریافت میکرد ولی فردی که براش دسته گل رز قرمز و نامه میفرستاد،براش خیلی خاص بود.
-چانسو لطفا نامه رو برام میخونی؟

چانسو شروع کرد به خوندن نامه:
"سلام بر بانوی زیبای من
از اجرای امروزت خیلی لذت بردم،مثل همیشه میدرخشیدی و صدای دلنوازت روحم رو تسکین داد.
آهنگی که امروز خوندی،آهنگی بود که پدربزرگم عاشقش بود و با خوندن همین آهنگ از مادربزرگم خواستگاری کرد.
با اینکه میدونم من رو نمیشناسی و پیدام نمیکنی ولی هنوز امیدوارم که به من نگاه کنی تا توی عمق چشم‌هات غرق بشم.

دوستت دارمJ.K"

چانسو بعد از خوندن نامه با ذوق نامه رو تا کرد و سر جای خودش گذاشت و گفت:
-پدربزرگ و مادربزرگش چه اعتراف عاشقانه‌ای داشتن!حتما همدیگه رو خیلی دوست داشتن!این پسره که برات نامه مینویسه مطمئنم کاملا دلباخته تو شده.

ا/ت گل‌ها رو لمس کرد و با لبخند آروم زمزمه کرد:
-کاش میدیدمت!
اون مرد ناشناس،ذهن ا/ت رو درگیر خودش کرده بود و بهش حس هیجان و خوشحالی بدون وصفی میداد که باعث میشد ا/ت هر هفته منتظر روزی باشه که اجرا میکنه،هر چند حضور اون مرد رو در بین تماشاچی‌ها احساس میکرد ولی اون رو نمیدید.
.
.
.
یک هفته به سرعت گذشت و روز شنبه از راه رسید.
ا/ت اون روز مثل بقیه‌ی شنبه‌ها احساس انرژی و نشاط زیادی داشت.
البته این انرژی از مردی نشات میگرفت که هر هفته براش نامه‌ی عاشقانه میفرستاد.

I want You see Me.Where stories live. Discover now