part3

403 58 2
                                    

(v)

نه تو راه نه تو کلاس تا استاد بیاد کسی حرف نزد
تو کلاس بودیم داشتم به صب که لخت بودم فکر می کردم خیلی عجیب بود من هر شب لخت میخابیدم ولی خب دیشب جیمین بود پس قطعا لباس داشتم واسسااا الان یادم افتاد دیشب چیکا کردم واییی پس بگو چرا صب اونجوری رفتار میکرد
تو این افکار بودم که چشمم خورد به کاغذ زیر صندلی جیمین

ت:جیمین زیر...زیر صندلیتو نگا
حتی روم نمیشد تو صورت کیوتش نگا کنم

ج:او اوکی

(jimin)

انگار تهیونگ زیر صندلی برام نامه گذاشته بود
نامه و باز کردم نوشته بود تو دسشویی میبینمت
داشتم تو ذهنم میگفتم شاید میخواد راجب دیشب باهام حرف بزنه شاید میخاست باهام کاری کنه ولی خب ندیدم تهیونگ بره بیرون پس فکر کردم شاید اول من باید برم بیرون پس اجازه گرفتم رفتم تو دسشویی درو که باز کردم اون پسر گنده هرو دیدم بدون توجه بهش رفتم داخل یکی از اتاقکا که نسبت به بقیه بزرگتر بود و نشستم اونجا منتظر تهیونگ ولی پسر گنده هه وارد دسشویی شد

پسره:فک نمی کردم بیای بیبی بوی

ج:منتظر کسیم

پسره:یعنی برا نامه من نیومدی

ج:اونو تو گذاشته بودی

پسره:پس بنظرت کی بود

ج:امم هیچ..کی

داشت نزدیکم میشد شلوارمو دراورد باکسرمم دراورد برعکسم کرد و دیکشو کامل کرد داخلم اومدم جیغ بزنم که دسشو گذاشت جلو دهنم

پسره:فقط اه نالت و بشنوم

پسره:بگو چشم ددی

یه ضربه محکم زد جوری که میتومم قسم بخورم حس کردم تا قلبم حس کردش

پسره:چیزی نشنیدم

جیمین:چ..شش

تهیونگ:تو که نمیخای اونو بگی

پسره ازم کشید بیرون و برگشت سمت تهیونگ
تهیونگم یه مشت خوابوند تو صورتش پسره هم با همون وضع لخت داشت با تهیونگ دعوا میکردم تهیونگم نگاهش به من بود اما داشت اونو میزد

ت:جیمین پاشو لباستو بپوش

(v)

تو کلاس داشتم به قضیه دیشب فک می گردم که متوجه شدم جیمین برنگشته نگران شدم که همون پسره اذیتش نکنه چون اونم تو کلاس نبود پس بلند شدم از کلاس رفتم بیرون تو راه مدیر دانشگاهو دیدم بهم شلام کرد اما بدون توجه ازش گذشتم داشتم میدوییدم که صدا ناله شنیدم میتونم قسم بخورم صدای جیمین بود  وارد دسشویی شدم وقتی جیمنیو تو اون وضعیت دیدم داشت گریم میگرفت اما نباید تو اون وضعیت گریه کنم

پسررو کشیدم بیرون انقد زدمش که دیگه نمیتونست راه بره رفتم جیمینو بغل کردم

ت:درد داری

my moonWhere stories live. Discover now