Empty note- ghostly kisses
_☁️
چشم های گود رفته و پر شده از رگه های قرمز خونی که از بیخوابی ایجاد شده بودن رو باز کرد، ولی چه اهمیتی داشت!
مگه کسی به از بین رفتنش توجهی میکرد؟
کسی بود که روحه آسیب دیدش رو بغل کنه؟ هیچکس!
به سمت آشپزخونه رفت و بیسکوییتی که بزور از خشکیه گلوش پایین میرفت رو خورد تا کمی از ضعفش رو بگیره.روبهروی پنجره ایستاده بود و به ابر های مخملی و نارنجی رنگ نگاه میکرد و گهگاهی به خیابان های شلوغ خیره میشد.
با راه رفتن سعی کرد بزور آرامش رو توی قلبش جا کنه، اما به عقیدهی خودش شاید یه دوش آب گرم حالش رو بهتر میکرد!
رو به روی آینهی قدی ایستاد؛ داخل آینه، فقط پسری با بدن ضعیف و رنگ پریده معلوم بود. نزدیک تر رفت و به صورتش دستی کشید. "هوم. این منم؟"
به بدن کبودش نگاهی کرد و اخم روی چهرش نشست.غرغر میکرد و با هر جمله بیشتر خودش رو داخل آب میکشید. "ینی انقد ازمن بدش اومده؟ چرا که نه، اون حتی دیگه نمیخواد منو ببینه!"
تلخندی زد.
دربرابر اشک ها مقاومت میکرد.
و تنهایی؛
تنهایی جای خیلی دوست هارو برای جیمین پر کرده بود!بنظر میرسید اون باید با تنهایی هم کنار بیاد، که بتونه فراموش کنه؛ اینکه جونگ کوک ازش متنفر شده، تا شاید اینطوری بیشتر بتونه کنارش بمونه.
ولی شاید جونگ کوک هم دلیلی داره و شاید از عشقو محبته جیمین بی نیاز شده که مثل قبل نیست!ماگ سفید رنگش رو برداشت و به سمت پشت بوم رفت.
شاید صحبت کردن با ماه تنها چیزی بود که نیاز داشت!
دیروقت بود و ماه به زیبایی میدرخشید.
بینیاش رو بالا کشید. " میخواستم-"اشک ها از روی گونههای سرخش به سمت پایین لیز میخوردن.
میدونست هرگز قرار نیست حالش خوب بشه و اینها همش بهانه بود ولی مطمئنا اون بالا کسی گوش به حرف هاش میداد نه؟!
میدونست دیگه قرار نیست جونگ کوک رو به یاد بیاره.
سعی کرد از بغضی که گلوش رو چنگ میزد دوری کنه. "میخواستم-فقط یباره دیگه ببینمش؛ با خیاله اینکه شاید- شاید آروم بگیرم!"
زیره آسمونی که ستاره ها بالای سرش چشمک میزدن لبخند زد و پیش خودش زمزمه کرد، که یک بار دیدن جونگ کوک براش کافی نیست اما اینم چیزی بود که خودش خواسته بود!
YOU ARE READING
Oneshot Stories-
Romanceیه چند تا سری وانشات سد اند و اگر شد هپی اند . 𝙲𝚘𝚞𝚙𝚕𝚎: kookMin 𝙶𝚎𝚗𝚛𝚎: Romance, 𝙱𝚢: gloris