If you wanna: whale-lday
-🌊
اگر من درموردش حرف میزدم، اگر میزدم، چی میتونستم بگم؟
در مورد زمانش براتون میگفتم؟
عا، بنظر میرسه که برای خیلی وقت پیشها باشه؛ تو آخرین روزهایی که شادی، سرزمین رو احاطه کرده بود.
یا درمورد مکانش بهتون بگم؟
شهر کوچکی که نزدیک ساحل و دور از اتفاقات اطرافش بود .
یا- نمیدونم!
میتونم در مورد اون بهتون بگم؟
نه، قطعا چیزی از اون نقطه از خاطرات یادم نیست .
بجز دو جفت براقِ روشن از چشم هاش که انعکاس زندگی توش جریان داشت؛'نه چتر با خود داشت، نه روزنامه، نه چمدان
عاشقش شدم
از کجا باید میدانستم مسافر است؟'_
-مدت ها بود که منتظر نشسته بودم. بوی تلخ قهوه فضای بیرون رو پر کرده بود. نگاهم به پیراهن سفید و گشاد توی تنش خیره بود.
این فقط بین منو درونم بود و فقط ما میدونستیم که این کافه چی داره که تا این حد فوقالعادهاش کرده!- سفارشتون استا...
پسر کوچکتر حرفش رو بلعید: قربان.
مرد خندید: کی میخواد بفهمه؟
شونه ای بالا انداخت و رفت.
صدای باد خنک از کنارش رد میشد و گوش هاش رو نوازش میکرد؛ به انعکاس چهرهاش روی سیاهیه قهوهی داخل فنجان خیره بود.
- هی جئون؛
پسر از کافه بیرون اومد و رو به جونگکوک ایستاد، به سمت دریا اشاره کرد و خندید.
برای تمرین، هوا عالی بنظر میرسید و شاید اینبار بهترین فرصت باشه، مثله بقیهی روز ها؛ شاید!صدای سوت مشکیِ جونگکوک پخش شده در گوش ساحل بود، و صدای برخورد موج به تخته های موج سواری تنها صدایی بود که در خلوت جیمین بگوش میرسید.
- و ما اینجا پارک جیمین رو داریم که از تخته میفته.
جیمین با عصبانیت به خنده های مردی که دور تر از آب ایستاده بود خیره شد: ولی موج تند شروع کرد!
بار دوم با ضربه ای که موج عظیم بهش وارد کرده بود افتاد و دوباره صدای خنده های جونگکوک؛اما بار سوم ایستاده روی تخته بود.
موج سوار، از جونگکوک دورترو دورتر میشد؛ گاهی پشت موج ها مخفی میشد و گاهی به زیر اب فرو میرفت. میپریدو مثله صخره نورد ازشون بلند بالا میرفت.
و این شیرین ترین سرگرمی دنیا برای جیمین بودو تماشا کردنش بهترین تفریح برای جونگکوک.
YOU ARE READING
Oneshot Stories-
Romanceیه چند تا سری وانشات سد اند و اگر شد هپی اند . 𝙲𝚘𝚞𝚙𝚕𝚎: kookMin 𝙶𝚎𝚗𝚛𝚎: Romance, 𝙱𝚢: gloris