letter 3

195 44 5
                                    

                        in the name of you

00:00
Sunday

"قشنگ ترینم
وقتی میبینم هر شب که ساعت، 00:00 میشه، چطور با چشم‌های منتظرت به در کافه زل میزنی تا یکی از نامه هام به دستت برسه و بعد از خوندنشون میخندی, لبخندات قلبم رو گرمتر از قبل میکنه.
اینا بهم امیدی میدن که بهت اعتراف کنم.
ولی من میترسم.
میترسم از فهمیدن اینکه من, کی‌ام ناامید شی.
میترسم که دیگه رابطمون مثل قبل نشه.
میترسم ازم متنفر شی.
میترسم برات کافی نباشم.
میترسم که تمام این ترسیدن‌هام به واقعیت تبدیل بشن.
شاید دوستیمون قشنگ تره، ولی من میخوام خودخواه باشم و بیشتر از این بخوام.
هر روز صبح که بیدار میشم, به این فکر میکنم تا چطوری بهت اعتراف کنم ولی به محض دیدن دوباره‌ات، ترس‌هام شروع میشه.
شاید بیشتر از این میترسم که قشنگ ترین اتفاق زندگیم برای همیشه ترکم کنه."

-aein-

Chocolate ConfessionDonde viven las historias. Descúbrelo ahora