این یکی دوشاتیه
JIMIN:24
JONGKOOK:27
couple: kookmin..................(♡︎)..................(♡︎)..................(♡︎)..................(♡︎)....
Shote 1ج:نمیخواممممم اپا من با اون پادشاه ازدواج نمیکنم خب که چی مگه پدر خودم پادشاه نیست من میخواهم ملکه باشممممممممم،امُ تو یچیزی بهشون بگو
آم:چی بگم پسرم حق داره دیگه وقت ازدواجت رسیده
ج:نمیخوام من ازدواج نمیکنم اصلا من که حتی یک بارم ندیدمش حتی نمیشناسمش
آپ:کم کم میشناسیش
ج:حداقل بزارین یکم فکر کنم
آپ:یک هفته وقت داری فکرات و بکنی
ج:آ اپا یک هفته خیلی کمههه
آپ:همین که گفتم،میتونی بری
از اتاق پدرم اومدم بیرون و رفتم سمت باغ قصر تا کمی قدم بزنم
ایشش خب من میخوام با کسی که دوسش دارم ازدواج کنم،خب درست اون پادشاه سرزمین غربیه ولی مگه پدر خودم پادشاه اینجا نیست اینجا هم درست به اندازه سرزمین غربی و حتی شاید بزرگتر باشه
پس چرا اپا میخواد من با اون ازدواج کنم
همینطور که میرفتم رسیدم به چشمه ای که وقتی بچه بودم همیشه با هیونگ اینجا بازی میکردم
کنار چشمه نشستم و دستم و بردم توی آب
جریان خنک آب بین انگشتام و دوست داشتم حس خوبی بهم میداد همونجا روی چمنای سبز دراز کشیدم و به آسمون نگاه کردم ولی درخت های بالای چشمه جلو دیدم و گرفته بودن پس چشمام و بستم و به خواب رفتم.2 ساعت بعد
با خیس شدن صورتم از خواب پریدم و دور و ورم و نگاه کردم،با دیدن تهته پاشدم و افتادم دنبالش
ج:اگه راست میگی صبر کن
ت:نیمخوام مگه جونم و از سر راه آوردم
ج:وای تهته مگه دستم بهت نرسه
همینطور که با سرعت زیاد میدویدن یهو خوردم به یه ستون
ج:آخ کلممممم هق تهته درد میکنه
سرم و آوردم بالا دیدم هه این که ستون نیست این یه نردبونه درازه
ج:یااااااا چرا اینجا وایسادی هق درد میکنه
تهته اومد کلم و گرفت تو دستش چی شد موچی چت شد کجات درد گرفت
ج:سرم تهته درد میکنههههههه هق تهیونگ سرم و گرفت تو بغلش و نازم کرد
ت:عب ندارم جیمی باشه گریه نکن دیگه
ج:باشه هق
نگاهم رفت سمت اون نردبون دیدم با دهنی که اندازه تمساح باز شده داره نگاهمون میکنه
ج:چیههههه چرا اینجوری نگا میکنی نردبون دراززز
ک:هه پس تو اون پرنسی اوه خودم و معرفی نکردم
من جئون جونگکوک هستم پادشاه سرزمین غربی
ج: جیغغغغغغغغ
با جیغی که زدم تهته یکی زد تو کلم
ت:زهرسوسمار چته کرم کردی جوجه زشت
ج:دوست داشتم کرت کنم ببر پیر
ک:اهم
ج:عه توهم اینجایی یادم رفت
خب سلام جیمینم،پارک جیمین پرنس اینجا خوشبختم
و جوری که فقط خودم بشنوم زیر لب گفتم اصلا هم خوشبخت نیستم
ک:شنیدم
ج:گفتم بشنوی
ک:خب میشه بدونم جوابتون چیه
یه نگاه بهش کردم همم خب صورت جذابی داره هیکلشم دوش دالم استایلشم خوفههع
ج:هیچی قبول کردم
با این حرفم یه نگاه بهم کرد و براید بغلم کرد
یه جیغ کشیم که فک کنم خودمم کر شدم
من و برد پشت یه ستون خیلی بزرگ و بین خودش و اون ستون پینم کرد
تا به خودم اومدم دیدم لباش روی لبامه و داره باهاشون بازی میکنه
منم آروم شروع به همکاری کردم بعد از چند دقیقه که کمکم داشتم حس میکردم دارم خفه میشم ولم کرد
گوشم و بین لباش گرفت و مکید و بعد آروم گفت: بلاخره مال من شدی.........♡︎خوف شلامممم من پارک مینجیم بهم میگن مینی
این اولین وانشاتم بود امیدوارم خوب شده باشه ♡︎ฅ^•ﻌ•^ฅ♡︎ای لاب یوو🐣💖