پارت 4

1.3K 133 3
                                    

یونگی نیشخندی زد و پرسید:جرعت یاحقیقت

(بچهایه چیزی بگم اینجا
پدر و مادرشون بیرونن یادم رفت)

جیمین:امممممم جرعت

یونگی: باید با کوک کیس بری

بقیه اعضا همه گفتن:اووووو

جیمین گفت:چی😮

هوپی:بیخیال جیمین ما از رابطهتون خبر داریم برو دیه

جیمین:خب باشه
jmin:
رفتم نزدیک کوک دیدم کوک و تهیونگ دارن بانیشخند نگام میکنن

نزدیک کوک شدم
لبام رو روی لباش گذاشتم آروم شروع به حرکت کردم اونم لباشو حرکت داد شروع کرد لب پایینمو مکیدن منم لب بالا ایشو میمکیدم تا ازش جا نمونم با گازی که از لبم گرفتم ناله آرومی کردم که زبونش رو وارد دهنم کرد جای جای دهنم مزه میکرد زبونمو ساک زد و منم همراهی کردم آخر سر یه مک از. لب بالاییم گرفت و بوسه رو با صدای بلندی تموم کردیم

برگشتم سمت اعضا داشتن نیشخند میزدن
هیچ فرقی با لبو نداشتم خیلی خجالت کشیدم
برگشتم به تهیونگ نگاه کردم که انگار حسودی کرده بود رفتم جلوی تهیونگ لیمو روی لبش گذاشتم و کوتاه ولی عمیق بوسیدم

تهیونگ لبخندی زد.
هوسوک:بسه دیگه ماهم اینجابیم
بعد همه زدن زیر خنده منم خندم گرفت خندید

جیمین:بچها این آخرین سره

تهیونگ و کوک موافقت کردن

تهیونگ 'راست میگه دیه بیبیمو اذیت نکن

بقیه با حالت چندشی نگامون کردن من بالبخند به تهکوک نگاه کردم اونام لبخند زدن

یونگی :بسه دیگه شورش درومد بیاین ادامه بازی
بقیه موافقت کردن

این بار جین بطری چرخوند سرش افتاد روی هوسوک و تهش افتاد نامجون

هوسوک:جرعت یا حقیقت

نامجون:حقیقت

هوپی:تا حالا شده یه چیزیو به جین نگی و ازش مخفی کنی
نامی:اره

جین یهو به من نگاه کرد و اعصبانی شد
و
........

"خب بچهاحمایت یادتون نره مرسی بابت حمایت پارت های قبلی احتمالا پارت بعدی چندروز دیگه آپ کنم"

برادر های خشنWhere stories live. Discover now