PART 6(Me... Jimin)

162 44 22
                                    

آنچه که گذشت:

ماریا نزدیک پیکری که پشت به روی آن بود نگاه کرد و گفت: ج..... جیمین؟
_________________________________________

اون پیکر‌ جوری دستهاش تکون می‌خورد که انگار داشت چیزی رو می‌خورد......

جوری که انگار سال‌های سال چیزی نخورده

ماریا ‌که از حرکت اون پیکر بیشتر ترسیده بود ولی باز و البته بلندتر صدا زد: جیمین

که پیکر فورا از حرکت وایستاد و جین اومد و بازوی ماریا رو گرفت و چراغ قوه رو به سمت پوستی سفید حرکت داد .....

جیهوپ و یونگی هم با سلاح هایی که داشتن به برکه نزدیک تر شدن

پیکر به سمت چهار نوجوان برگشت و فورا به نور ذره بینی که جین به صورتش زده بود واکنش نشون داد و چهار نوجوان جیغ کشیدن ........

اون جانور آبی هم همراه اونها جیغ کشید و ناگهان همه جا ساکت شد و بلاخره اون موجود آبزی شروع به حرف زدن کرد: هیونگ میشه این چراغ قوه رو از چشمام دور کنی؟

جین هم که خوب این صدا رو میشناخت گفت: جی...مین خ....خودتی؟

ولی جیمین فقط به ماریا نگاه میکرد که داشت با ترس به بدن جیمین نگاه میکرد و مخصوصا چشم هاش...... چشم های جیمین دیگه سیاه نبودن..... انگار ترکیب تمام رنگ های دنیا در چشمهای جیمین بود و این باعث می‌شد چشم‌هاش از قبل جذاب تر به نظر برسه .......

گوش هاش .... در قسمت بالایی نوک تیزی شکل گرفته بود و حالت جالبی به خودش داده بود .... پوستش سفید تر از قبل و زیر نور ماه نورانی تر شده بود

جیمین با چشم های کهکشانی به ماریا نگاه کرد و تصمیم گرفت به جلو حرکت کنه .... داشت حرکت می‌کرد که یونگی و جیهوپ اسلحه هاشون رو به سمت جیمین گرفتن که اتفاق ناگواری نیوفته

جیمین همینطور که به سمت بچها میومد گفت: ماریا..... منم......

ماریا با هر حرکت جیمین به سمت عقب میرفت تا اینکه به تنه درخت خورد ......

جیمین نزدیک برکه بود که عمق کم شد و پایین تنه جیمین معلوم شد .....

جیهوپ و یونگی چون دید کاملتری داشتن زود تر پایین تنه رو دیدن و از تعجب چشمهاشون رو باز کردن ....

پایین تنه جیمین به حالت ماهی بود که با پولک های رنگی همانند چشماش رنگ‌آمیزی شده بود ولی انگار داشت از حالت دم به حالت پای انسان در میومد

جیمین اول به علت داشتن دم به زمین محکم خورد ولی فورا با پاهای برهنه تونست وایسته و پایین تنه برهنه کاملا مشخص شد .....

ماریا از ترس فقط تونست همونجا بایسته و کاری انجام نده که ناگهان جین با پارچه ایی نازک دور جیمین رو پوشوند....

WAR FOR LOVE(1)Where stories live. Discover now