PART 23(Birth Of New Love)

75 11 5
                                    

ماریا به گریه و دست های لرزیده و آغشته به خون رو به ماریا و بکهیون کرد و گفت: نه نه نه جیمین نمرده نههههه جیمین چشماتو باز کن جیمیییین نههههه

لونا با گریه ماریا رو در آغوش گرفت و گفت : عزیزم نکن لطفاااا بزار اروم بخوابه

_نهههه اون نخوابیده نههههه اون ....‌اون لونا اون به من قول داد قول دادددددد

جونگ‌کوک که اشک از گونه هاش سرازیر شد اومد نزدیک و جبمین رو از دستهای ماریا دور کرد و جسم بی جون برادرشو روی شونه های پهنش قرار داد

_جونگ کوک داری کجا میبریش داری چیکار میکنییییییی

جونگ کوک که بغضش با داد های درد ناک دخترک شکسته شد با کمک جیهوپ و شوگا و جین اون رو از آزمایشگاه خارج کردن.
_________________________________________

عصای اجوما بلدنتر از همیشه توی خونه میپیچید و این نشون دهنده نگرانی اون بود هیچکس خونه نبود و همه جا پر شده بود از سکوت. این خونه هیچ وقت رنگ سکوت رو به خود نگرفته بود.

_یه جای کار میلنگه ، چیشده؟ ای یگانه فرزندانم رو به دست تو میسپارم.

تا اینکه در کهنه باز شد و جونگ کوک رو که تنش سرشار از خون جیمین بود دید

عصای چوبیش افتاد. چشمهای درشتش پر شد از اشک های عزادار

_ج....جیمین! پسرممممم

و اونو فورا از تن جونگ کوک جدا کرد و روی پاهاش گذاشت. پسر بزرگش تن سردی داشت. صورتش دیگه رنگ زندگی نداشت

_تنش ..... تنش سردهههه؟!

که جونگ کوک با صورتی که خالی از احساسات بود گفت: اره .... تهیونگ

که اجوما شروع به گریه کردن کرد و سرش رو روی سینه پسرش گذاشت. گردنش رو بوسید و موهاشو نوازش کرد: پسرممم ، عزیز دل من! من مادر خوبی برات نبودم هرگززززز!

_اره نبودی هیچوقت نبودی

که همه برگشتن و ماریا رو در حال عصبانیت دیدن:دخترم

_من دختر تو نیستمممممم! دیگه نیستم هیچوقت نبودم! کجا بودی هاااا؟ زمانی که من داشتم جون میدادم کجا بودییییی زمانی تهیونگ نزدیک بود منو با خودش به بی مصرف ترین جای ممکن ببره کجا بودی زمانی که جیمین داشت تو دست های تهیونگ جون میداد کجا بودییییییییی؟

دخترک بیچاره از غم زیاد روی زانوهاش جلوی اجوماش افتاد: اجوما لطفا بگو کجا بودی؟ هاااااا؟

_دخترم نکن خواهش میکنم

_من دیگه اجومایی ندارم ..... بخاطر تو ، فقط بخاطر تو به این روز افتادیم اگه جلوی تبدیل شدن تهیونگ و میگرفتی جلوی تغییر جونگ کوک و جیمبن و میگرفتی هیچ کدوم از این اتفاق ها نمیوفتااااد هیچ وقت جیمین از پیشمون نمیرفتتتتتتتتت!

WAR FOR LOVE(1)Where stories live. Discover now