-چجوری داستانمو شروع کنم؟-

10 7 0
                                    

خب سلامی دوباره!! امیدوارم حالتون خوب باشه~

امروز میخوایم یسری نکته رو با همدیگه مرور کنیم که باعث میشه قلم و داستانتون بهتر باشه!! تو پارت قبل یادگرفتیم قبل از شروع داستان باید چه کارهایی انجام بدیم

و حالا میخوایم ببینیم چجوری یه داستان رو شروع کنیم!!

خب نکته اول-

پارت اول داستان بیوگرافی شخصیت‌هاتون نیست!! لطفا از نوشتن "من لیسام و 22سالمه.من از دخترا خوشم میاد و یه دوست دختره مو بلوند دارم که جنی صداش میزنم‌.من تو کوچه فلانِ شهره فلان زندگی میکنم و خیلی پولدارم.شرکت بابامو اداره میکنم و بابام قراره منو به زور به پسر عموم شوهر بده‌.مامانم که اصلا نمیدونم کجای فیکه و من الان یه شلوار جین ابی و یه تیشرت قرمز پوشیدم.موهای سیاهمو بالای سرم جمع کردم و کتونی های نایک پوشیدم"

واقعا؟!!!واقعا میخواید کل داستانو فقط تو چند خط اول اسپویل کنید؟؟ دیدم که میگم!! اندازه‌ی موهای سرم فیکشن خوندم و کلی از اونا اینجوری شروع میشدن...

داستان باید جوری شروع بشه که خواننده به ادامه دادنش تشویق بشه.میدونید منظورم چیه؟ حالا میگم!! ولی لطفا اینکارو نکنید خیلی ضایع‌ـست بخداTT

اگه هم میخواید داستانتون رو از زبان اول شخص و با یه توضیح کوتاه از خودش شروع کنید،فکر میکنم اینجوری بهتر باشه:

"سلام من لیسا هستم!!البته دوست‌هام منو پرنسس صدا میزنن چون خانواده‌ی پولداری دارم...بگذریم!! به هرحال منِ 22سالمه شرکت بابامو اداره میکنم..
دوست دارید راجب زندگی من بیشتر بخونید؟؟"

اره..اینجوری خلاصه.ولی ترجیحا داستان و جوری شروع کنید که خواننده با خودش بگه "وووههه چه خفنههه" و ادامش رو بخونه!

مثلا یکی از مهم ترین اتفاقات فیک رو جوری که اسپویل نشه بیارید و بعد فلش بک بزنید به چندماه قبل.اینجوری خواننده کنجکاو میشه و بخاطر رسیدن به اون اتفاق فیک رو دنبال میکنه.مثلا:

2020/05/12 "
نگاهشو از چشم‌های خیس معشوقش گرفت و به دست‌های بهم گره خوردشون داد.بیول سولارو به ارومی تکون داد و غرید:فقط بهم جواب بده سولار!!تو هنوزم منو دوست داری؟؟
گریه کرد‌.هیچ جوابی نداشت بده،خب معلومه که اونو دوست داشت اما دوست داشتن بیول یعنی خداحافظی با ارامشی که تو زندگی بیول وجود داره‌‌..نمیخواست بیشتر از این برای اون دختر دردسر درست کنه.
بیول ادامه داد:جواب بده!!بگو دوستم داری تا کمکت کنم از اینجا و از این ازدواج باهم فرار کنیم!فرار میکنیم به یجای دور..فقط بگو دوستم داری تا باهم یه زندگی جدیدو شروع کنیم!
2020/01/16
+اوه اونو ببین!
سر بلند کرد و نگاهشو به دو دختری داد که دست تو دست همدیگه قدم میزدن.سولار اون دختر مو سیاهو میشناخت.مون‌بیول‌یی اون بسکتبالیست جذاب کالج بود که همه رو عاشق خودش کرده بود!
شونه‌ای بالا انداخت و غر زد:به من چه
+فکر میکردم روی بیول کراش داری!!"

اینجوری!!راه های زیادی برای شروع یه داستان وجود داره که کلیشه‌ای یا مسخره نیستن!!میتونید از یه مکالمه عادی شروع کنید!بدون جزئیات

یا حتی از یه داستان یا یه نوشته حتی یه شعره کوتاه که به فیکتون میخوره!و بعد داستان رو شروع کنید.
حتی میتونید اگه شخصیت اصلیتون ادمی هست که اتفاقات و توی دفترچه خاطراتش ثبت میکنه،از یه خاطره شروع کنید!مثلا:

"امروز تولدمه! معمولا روزه تولدت باید بهترین روزه سال باشه...مگه نه؟اما برای من فرق میکنه!روزه تولدم تبدیل به وحشتناک ترین روزه عمرم شده!! من دوستمو از پله ها هول دادم...اون غرق خون..و به احتمال زیاد مُرده روی زمین افتاده و من جوری که انگار همچین اتفاقی نیوفتاده.. اینجام و برای جشن تولدم اماده میشم.
من واقعا عوضیم!مگه نه؟"

اهم اوهوم.از امتحان چیزای جدید نترسید! سعی کنید عنوان کلیدی داستان رو اول بیارید تا خواننده رو کنجکاو کنید.نه اینکه کارکتر شما یه روزه خسته کننده رو شروع کنه و اووو کلی طول بکشه تا فقط اون نقش دوم و ملاقات کنه!
ممنون که این پارت و خوندید~ منتظر پارت بعد باشید^^

"ترفندهایی برای بهتر نوشتن!!"Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ