بعد از انجام دادن کارم تازه متوجه خستگیم شده بودم مثل همیشه که برمیگشتم صبح شده بود کلید و انداختم وارد خونه شدم وقتی به حال رسیدم همونجا خودمو رو کاناپه ولو کردم قبل از اینکه همونجا خوابم ببره و کمردردم دوباره به سراغم بیاد به دسشویی رفتم وقتی داشتم دستمو میشستم وقتی سرم بالا آوردم با دیدن صورت خونیم تو اینه و روزهایی که داشتم میگذروندم پوزخندی زدم و مشتی آب به صورتم پاشیدم
*فلش بک ۲۰سال قبل*
-مامان جیسووو خون دماغ شده
-الان میام جین
-نترس گل مامان چیزی نیست یک خون دماغ ساده است بزار نگاش کنم
-نه چیزی نیست سرتو بگیر بالا
با چشم هایی اشکی کارایی که مامان مو به مو گفته بود رو انجام دادم
-مامان من از خون خیلی میترسم انگار دارم میمیرم
مامان خنده ای کرد
-ولی من تا حالا ندیدم کسی با خون دماغ بمیره
-مامان راس میگه جیسو تو خیلی ترسویی
-مامان
-جین خواهرتو اذیت نکن بالاخره همه ما از یک چیزهایی میترسیم پسرم و این کاملا طبیعیه
-ولی من نمی ترسم اون خیلی لوس
-مامان
-بچه ها همو اذیت نکنید
*زمان حال*
با یادآوری اون روزها اشکی از گوشه چشمش افتاد اون روزا چقدر همه چی فرق داشت اگه میدونست بزرگسالی باعث میشه روزهای خوبش تموم بشن هیچوقت بزرگ نمیشد
اشک مزاحم بعدی رو قبل از اینکه بیاد با دستش پاک کرد و بغضش و قورت داد اون به اینکه قوی و باشه و بغضش رو قورت بده عادت کرده بود گوشیش زنگ زد
-هلو بیبی گرل برات ماموریت جدید دارم
-دلم نمی خواد فعلا هیچ ماموریت جدیدی انجام بدم قبلی رو تازه تموم کردم خستم
-عزیزم تو کار ما خستگی نیست بعدم اگه این ماموریت انجام بدی دیگه نیازی نیست تا آخر عمرت ماموریتی بری
-چطور ؟ منظورت و نگرفتم
- خب عزیزم من شنیدم اگه این ماموریت و انجام بدی قرار بهت ۵۰۰ملیون دلار بدن
-خب باید چیکار بکنم ؟
-اینو منم دیگه خبر ندارم چیه باید با رئیس حرف بزنی پرنسس
-اوکی پس بعدا می بینمت جنی
-خداحافظ پرنسس شب مواظب خودت باش
پرنسس شب لقبش بود اون انقدر به این اسم معروف بود که کمتر کسی اسم واقعی شو میدونست
به حرف های جنی فکر می کرد به اینکه اگر این ماموریت هم انجام بده دیگه لازم نیست نگران چیزی باشه
ولی نمیدونست که در آینده چه چیزهای انتظارش رو می کشید(سلاماین اولین فیک من هستش که مینویسم میدونم پارت کوتاهی بود ولی من تند تند اپ می کنم امیدوارم دوسش داشته باشید و بهش عشق بدید اما دوست دارم اگر مشکلی هست بهم بگید حتما خوش حال میشم وبنظرتون شغل جیسو چیه ؟ جنی چه نسبتی داره باهاش ؟ خانواده جیسو چی شدن که یاداوریش براش انقدر درد ناکه ؟
أنت تقرأ
I never leave you
حركة (أكشن)اشک های ریخته شده سرنوشتی نامشخص آینده ای که هیچ امیدی درش وجود نداره همه باید بمیرن تهش همه ... ما معصوم بودیم ما می تونیستیم کنار هم خوشبخت بشیم اگه تو موقعیت دیگه ای به دنیا اومده بودیم ولی الان همه سیاه تر از هر سیاهی هستیم ما دیگه یک مشت ب...