part 5

1K 170 89
                                    

آروم در اتاق رو بست و هوف کلافه ای کشید

ساعت 11 شب بود ...
به سختی با پاشویه و قرص و دارو تونسته بود تب خرس عسلیش رو پایین بیاره
البته از شیاف هم می تونست استفاده کنه اما خب میدونست اگه بخواد این کارو بکنه قطعا نمیتونه جلوی خودشو بگیره و نمیتونه بذاره کسی جز خودش اندام خصوصی پسر کوچولوشو ببینه ...

از پله ها پایین رفت
همه جا ساکت و تاریک بود و این نشون میداد چقد همه خسته راهن ...

باید هر چه سریع تر با رزی نوناش صحبت میکرد

بزاقشو قورت داد که متوجه خشکی بیش از حد گلوش شد ... اون عادت داشت روزی بیش از هشت لیوان آب بخوره اما خب بعد شام به خاطر مراقبت از خرس عسلی وقت سر خاروندنم پیدا نکرده بود تا الان که حال اون بچه یکم بهتر از قبل شد

به سمت آشپزخونه رفت تا کمی آب بخوره

متوجه شد چراغ آشپزخونه روشنه و سر و صدایی ازش میاد
داخل که رفت دید لیسا ، رزی رو به دیوار چسبونده و سخت لبای همو می بوسن ...

متوجه دسر نصفه روی میز شد که از شام مونده بود
بی توجه به اون دو رفت تا آب بخوره و از خشکی رو اعصاب گلوش راحت بشه

با صدای باز و بسته شدن یخچال لیسا و رزی هول شده از هم جدا شدن و به کوک خیره شدن

جونگ کوک با قورت دادن آخرین قطرات آب لیوانو پایین اورد

جونگ کوک : شرمنده مزاحم لحظات عاشقانتون شدم

و با کلافگی از آشپزخونه خارج شد
دست خودش نبود با دیدن اون دوتا فقط یکم ، همش یکم حسودی کرده بود ...

چی میشد خرس عسلیش هم همون قدر اونو دوست می‌داشت ...

با خارج شدن جونگ کوک رزی با حرص به دوست دخترش نگاه کرد

رزی : الان وقت اینکارا بود ؟

لیسا حق به جانب دستاشو زد زیر بغلش

لیسا : خب چی کار کنم ؟ قرار بود این کارا رو امشب تو اتاقمون بکنیم که جنابعالی گفتی گشنته ، اومدیم پایین دسر بخوری ...خب منم با دیدن لبای شکلاتیت طاقت نیاوردم هانی ...

جمله آخرش رو خیلی نرم و لطیف گفت و دوباره به رزی نزدیک شد تا لبای سرخشو به دندون بکشه که رزی عقب کشید

رزی : الان نه لیسا
لیسا : یااااا ، پسم میزنی
و اخم کرد

رزی آهی کشید و چشماشو بست
دستای دوست دخترش و گرفت

رزی : من کی باشم که جرئت کنم مامی رو پس بزنم
با شیطنت گفت اما بعد با لحن غمگین و مربونی ادامه داد
رزی : حال کوک خوب نیس لیسا ، یه چیزیش هست
می خواستم باهاش حرف بزنم وقت نشد ، الان می خوام برم باهاش حرف بزنم

honey bear (S2 of my sweet cousin)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora