سلام یاسی هستم 🤗
این داستان یک چند شاتی کوتاه هست و اتفاقات خاصی نداره. فقط بخشی از افکار درهم و بههم ریخته ذهن منه و ممکنه از نظرتون یک داستان خیلی ساده و شاید کلیشهای باشه.
اولین باریِ که نوشتههامو تو یک فضای عمومی قرار میدم.
اگه وقتتون رو گذاشتین و این داستان رو خوندین خوشحال میشم نظرتون رو بدونم. 😍❣️نکته : متنی که داخل علامت ++ قرار داره، افکار ذهنی فرد هستن.
YOU ARE READING
Wreath eyes
Fanfictionدنیایی با نگاهای جادویی اگه توی این دنیا باشی دوست داری چشمات چه قدرتی داشته باشن ؟ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~ *چشمهای اکلیلی* کاپل : چانبک ژانر : تخیلی ، روزمره