Part 1

140 17 2
                                    

سال 1996

اردوگاه پناهندگان

رییس: لیست ورودی های جدید رو دارین ؟

سرباز: بله رییس....اما بینشون چند تا زن باردار هست

رییس: گفتی باردار ؟ عالیه

سرباز: ببخشید رییس اما میتونم بپرسم اینکه اون زن ها باردارن چه ربطی به ما داره و کجای این موضوع عالیه ؟

رییس: تو هیچی نمیدونی پس دهنتو ببند و فقط مراقبشون باش....بهشون جای خواب اروم و مناسب و غذای مقوی بده ...در ضمن...شوهراشون رو بفرست به کمپ روبه رویی .....تا جایی که میشه اون زن های باردار رو از شوهراشون دور نگه دار

سرباز : چشم رییس

سرباز بعد از ادای احترام از اتاق بیرون رفت..... چان (رییس اردوگاه)

سریع با مافوقش تماس گرفت

چان: خبرای خوبی براتون دارم ...لطفا هر چیزی رو که بهت میگم سریع به رییس جمهور انتقال بده و هرنظری که داشتن رو بهم بگو

چوی ( وزیر ): چیشده؟

چان: بین پناهنده های جدیدی که به کمپ اومدن چند زن باردار وجود داره ....به رییس جمهور بگو زمان تولد اون بچه ها نزدیکه و بزودی تو اردوگاه به دنیا میان

چوی: واقعا؟ این عالیه... میتونیم بچه ها رو تو اردوگاه نگه داریم و به والدینشون بگیم مرده بدنیا اومدن

چان: و بعد بچه ها رو طبق روال آموزش بدیم تا بتونن جاسوس های خوبی برای کشور بشن

چوی: دقیقا... راجب والدینشونم یه دروغ سرهم میکنیم و بهشون میگیم

فقط حواستون باشه که اون زن ها تو رفاه کامل باشن...

کشور برای پیشرفت و فهمیدن نقشه های کشور رقیب به جاسوس های ماهر و زیادی نیاز داره... پس چه بهتر که بچه هایی از بچگی زیر نظر ما بزرگ بشن و تعلیم ببینن

چان: حق با توعه... کاملا درسته

سوم شخص

سرباز ها طبق دستور رییسشون عمل کردن و اون زن های باردار در رفاه کامل قرار گرفتن

سرباز: جاتون خوبه؟ چیزی نیاز ندارین؟

زن۱:نه ممنونم.. همه چی عالیه

زن۲:فقط یه سوال دارم... شوهرامونو کجا بردین؟

سرباز: نگران نباشین... دولت کره در مقابل شما پناهنده ها خودش رو مسئول میدونه که زندگی راحتی اینجا داشته باشین....

به همین دلیل شوهر های شما رو بردن کمپ روبرویی تا ازشون ازمون های عملی گرفته بشه و بفهمیم تو چه رشته ای عملکرد بهتری دارن تا بهشون اموزش کامل بدیم و کم کم شما رو اماده ی ورود بین مردم کره کنیم

Great RevengeWhere stories live. Discover now