رز
بعد از اینکه از عمارت ووبین بیرون اومدیم مستقیماً رفتیم طرف پرورشگاه
مربی های مهد و نگهبانا ما رو میشناختن و بخاطر ثروتی که داشتیم خیلی خوش برخورد بودن و ما رو با نهایت احترام به دفتر مدیر دعوت کردن
مدیر: خیلی خوش اومدین جناب کیم؛ چه کمکی از دستم برمیاد؟ بچه ها مشکلی به وجود آوردن؟
هوسوک: نه مشکل از بچه ها نیست.... من یه کار شخصی باهاتون داشتم... به احتمال قوی یه مرد به نام کیم ووبین میخواد راجب بچه های من اطلاعاتی بدست بیاره و برام مشکل ایجاد کنه و من نمیخوام
تحت هیچ شرایطی دره ای از شرایط و گذشته ی ویژه ی بچه ها رو بدونن
مدیر: خیالتون راحت باشه جناب کیم
چکی رو جلوش گذاشتم و با دیدن مبلغی که نوشته شده بود شوکه شدنشو به چشم دیدم
رز: بهتره که همینطور که میگی باشه خانم مدیر....
هوسوک: من میدونم یه پسر ۱۲ساله داری که امریکا درس میخونه
اگه تو بچه های منو لو بدی... شاید یه روزی تو امریکا یه ماشین وقتی بچه ات میره مدرسه بهش بزنه و اونو بکشه و تو هیچوقت نتونی قاتلو پیدا کنی
مدیر: خ... خیالتون راحت باشه... به هیچکس چیزی نمیگم
هوسوک: خوبه
بعد از خدافظی از مدیر سوار ماشین شدیم و برگشتیم خونه.... باید مقدمات جشن فردا رو اماده کنیم
هوسوک: نیمخواستم تهدیدش کنم
رز: عزیزم کاملا بجا بود... ما هرطور شده مواظب بچه هامون هستیم
هوسوک: خوشحالم که دارمت عزیزم... دوست دارم
رز: منم دوست دارم
برگشتیم خونه و هوسوک و خدمتکارمون رفتن تا مقدمات جشن رو بچینن و من رفتم پیش بچه ها
رز: خب خب چیکار میکنین؟
ته: من و جی هوپ داشتیم کارت بازی میکردیم که من باختم
رز: اشکالی نداره عزیزم مطمعنم جی هوپم تو تیراندازی از تو باخته درسته؟
ته: اوهوم درسته
رز: بعضی از ادما یه سری توانایی دارن که نسبت به بقیه توانایی هاشون بهتر و ماهر ترن.. جی هوپ تو کارت بازی و تو توی تیر اندازی مهارت بیشتری داری عزیزم
ته: پس چطور جونگکوک میتونه همه ی ما رو شکست بده؟
رز: عزیزم توام میتونی با تمرین پیشرفت کنی نظرت چیه بری با جی هوپ دوباره تمرین کنین؟
BINABASA MO ANG
Great Revenge
Fanfictionخلاصه : زن و شوهری که رییس بزرگترین باند مافیایی کره هستن اما بچه دار نمیشن همین موقع میفهمن هفت بچه با شخصیت های متفاوت تو پرورشگاه معروف کره زندگی میکنن و بخاطر اخلاق های خاصشون کسی اونا رو به سرپرستی نمیگیره چی میشه اگه اون هفت بچه رو به سرپرستی...