𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑪𝒉𝒂𝒏𝑯𝒐
𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆, 𝒔𝒍𝒊𝒄𝒆 𝒐𝒇 𝒍𝒊𝒇𝒆یه کوچولو توضیح بدم که این وانشات با موضوع چانزروم امروز به تاریخ 22 آگوست سال 2022 نوشته شده. پس... اگه روزای دیگه دارین این وانشات رو میخونین، بهتون پیشنهاد میدم حتما چانزروم قسمت 171 رو ببینین:)
~~~~~~~
- ممنون استی، ممنونم بیبی استی و سری بعد میبینمتون
دستش رو پشت دوربین برد و با ژست همیشگی خاموشش کرد. لپ تاپش رو هم بست و دستهای بلندش رو بالای سرش کشید و کمرش رو به کمک صندلی کمی خم کرد و فریادی از خستگی زد که صدای مینهو بلند شد
- لایوت بالاخره تموم شد پیرمرد؟ من گرسنمه
- باشه باشه بذار این دم و دستگاههارو جمع کنم وقتی اینجوری شلخته روی میزن اعصابم بهم میریزه
و مینهو طبق معمول، فریاد بلندی سر داد که باعث شد چان برای بار هزارم از کسی که هتل رو ساخته بابت دیوارهای ضخیمش تشکر کنه.
- من گرسنمه بنگ چان!!!
چان خندید. بلند خندید. لحن مینهو براش کیوت بود. کل وجود اونپسر گربهای براش کیوت و دوست داشتنی بود.
- چی میخوری سفارش بدم؟
- همبرگر!با لحن قر و قاطی از کرهای-انگلیسی گفت و دوباره باعث خنده چان شد. طوری که مرد تقریباً از خنده نفسش میگرفت و دلش میخواست روی جسم مینهو شیرجه بزنه و بیشتر و بیشتر توی بغلش فشارش بده. مینهو کیوت ترین انسان روی زمین بود!
و سر آخر واقعاً طاقتش رو از دست داد! روی مینهویی که روی تخت خودش دراز کشیده بود و کل تایم لایو، اذیتش کرده بود، شیرجه زد و جسمش رو در آغوش گرفت و علارغم تهدیدات و تقلاهای مرد گربهای برای دراومدن از زیر دست اون گرگ استرالیایی، بیشتر از قبل فشارش داد و حتی چند بار لپهاش رو کشید.
- مینهوی ما خیلی کیوته. چطوری میتونی انقدر کیوت باشی؟ اوه خدایا نمیدونی چند بار وسط لایو دلم میخواست بیام و لپهات رو بکشم
- یاااا یاااااااا بنگ چان بلند شو یااااااا
توی گوش چان داد زد و مرد به ناچار بلند شد. گوشیش رو دستش گرفت و اپ سفارش غذا رو باز کرد و در همون حین لب زد
- چرا یهو درایو رو خوندی؟
- همینجوری. هیونگ من همبرگر با پنیر اضافه میخوام
- میدونم میدونم. همبرگر با پنیر اضافه. همیشه همینجوری سفارش میدی
و وقتی غذاهاشون رو سفارش داد، گوشی رو روی میزش پرت کرد و به سمت تخت برگشت. روش دراز کشید و وقتی دید مینهو داره ازش فاصله میگیره، دست دراز کرد و پهلوش رو گرفت و به سمت خودش کشیدش تا نتونه فرار کنه. مینهو مثال بارز گربهای بود که از ناز شدن و لمس شدن بدش میاد و مدام میخواد از دست صاحبش فرار کنه...
YOU ARE READING
Stray kids [book]
Fanfictionیه بوک از وانشات ها و سناریوهایی که شما ایدهشو میدین:) از هر کاپلی با هر ژانری~ چپتر اول و حتما بخونین°~°