*چت
+ نازی
- بله؟
+فک کنم داری یه چیزیو ازم مخفی میکنی ولی نمیدونم حسم درسته یا نه
- یعنی چی؟
+ جدیدا حس میکنم حتی در حد یه دوست معمولیم واست نیستم. احساس میکنم بهم اعتماد نمیکنی
- تو شاید حتی بیشتر از یه دوست صمیمیم باشی...
من واقعا فکر نمیکردم انقدر خوب بتونم احساساتمو ازش پنهون کنم ، در حدی که فکر کرده دارم تلاش میکنم ازش دور بشم... ولی من قصدم این نبود
من قرار نیست از دستت بدم
تازه...
تازه میخوام بدستت بیارم
تو کسی هسی که قلبمو پیشش جا گذاشتم...*چت
+ منظورتو نمیفهمم... یعنی چی بیشتر از یه دوست معمولیام؟
- خودمم درست نمیفهمم... شاید منظورم مث یه خواهره شایدم...
+ باشه ولی
+ اگه چیزی که من دارم بهش فکر میکنم واسمون بد بشه چی؟
- نمیدونم...نباید...
نه این درست نیست
فقط واسه خودمون دردسر درست میکنیم...
ولی
دیگه طاقت مقاومت ندارم
خیلی بخاطرش صبر کردم
خیلی تو خودم ریختم دیگه...
دیگه نمیتونم*چت
- انقد گیجم که هی پیام مینویسم ولی قبل از اینکه ارسال کنم پاکش میکنم
- واقعا نمیدونم چی بگم
+ فک میکنم بیشتر مث دوتا خواهر باشیمقلبم ریخت
میدونستم...
میدونستم که حسم یه طرفس...
دردام یه طرفس...
تَرَکای قلبم یه طرفس...
پس چرا؟
چرا از شنیدنش انقدر شکسته شدم؟
تو... میدونی من چقدر زود میشکنم چجوری میتونی انقدر محکم بگی...
چجوری وقتی هنوز هیچی نگفتم ردم میکنی؟
ولی
فقط یه تلاش
فقط یه تلاش دیگه میکنم...
اگه بعدش بازم رد شدم...*چت
- چرا اینو میگی؟ وایسا تو...
- تو حست به من اینه؟
+ من نمیدونم
+ نه
- من حسم بهت گزینه دومه... از خودم مطمئنم چون خیلی صبر کردم که مطمئن بشم احساسم واقعیه یا نه ولی الان مطمئنم من بهت مث یه خواهر نگا نمیکنم ولی اگه تو منو مثل خواهرت میبینی...
+ نه نه منم همین حسو دارم ولی
+ باید یکم صمیمی تر بشیماگه
اگه این فقط یه خوابه
لطفا کسی بیدارم نکنه
اینجوری ترجیح میدم همیشه بخوابم*چت
+ درمورد گرایشمحتی قبل از اینکه بگه میدونستم...
واسش فرقی نمیکنه طرفش کی باشه
فقط
منتظر عشق واقعیه...*چت
-اوهوم
- بگو
+ میدونی راستش واسم فرق نداره دختر باشه یا پسر
...
+ یه سوال
- هوم؟
+ الان با چیزایی که گفتیم قراره چه اتفاقی بیوفته؟
- خب
- حداقلش اینه که ، هر وقت میخوام نزدیکت بشم یا لمست کنم ، تردید نمیکنم
+ نمیدونم چی بگم
- نمیخواد چیزی بگی
...
- یادته...
+ چیو؟
- اون روز تو پارک
- وقتی داشتیم برمیگشتیم...
...
YOU ARE READING
me and her.
Romanceایده ی داستان me and her تقریبا چندین ماه پیش وقت ملاقات یه دوست قدیمی و البته صمیمی به ذهنم رسید. اول قرار بود در حد خاطرات کوتاه باقی بمونه ولی من تصمیم گرفتم یکم اب و تابش بدم و از احساساتم قاطیش کنم. داستان بر اساس واقعیت زندگی هردومون و تجربیات...