خب گایزززز
از اونجایی که همتون میدونین من دارای تعادل روانی در سطح بالا هستم!!!
هستم؟!
بعدا بهش فک میکنم حالا
به هر حاللل
گفتم آقا یه بوک بذارم...
هم با هم آشنا شیم
هم با هم حرف بزنیم
هم با هم به اشتراک بذاریم
و...راستش این کتاب موضوع خاصی نداره که بگم آره مثلا راجب میم بذارم و دور هم بخندیم
یه روز ممکنه یه سم بگم
یه میم بذارم
یا حالا هر چی!!!
شمام بیاین با هم حرف بزنیم...
بمولا من عاشق پیدا کردن دوستای جدید و آشنا شدن باهاشونم
مخصوصا اگه اون آدما خواننده های نازنینم باشن...
آره!!!
خبببب
داشتمممم میگفتمممم
برای امروز...
میخوام یه خاطره بهتون بگم...
شمام بیاین و خاطره هاتون تعریف کنین...
آفرین!
اولین بار وقتی ۱۴ سالم بود...
وارد رابطه شدم...
خاک تو سرم!
حالا...
رفتم به مامانم گفتم...
یذره دعوا و اینا
گفت زوده و فلان!
منو برداشت برد پیش یه روان شناس!!!
آره... روان شناس!
رفتیم و اینا...
مطب طرف بسته بود
از جایی که مامانم میخواست همین امروز این قضیه رو فیصله بده
برگشت بهم گفت عیب نداره
میریم یجای دیگه
و نمیتونین حدس بزنین اونجا کجا بود
بهداشت!!!
کرکام ریخت...
اما فهمیدم پیش هر روان شناسی بری آخرش میگه کات کن تا بعد ۱۸!
و برای همینم برای ننم مهم نبود که طرف یه روان شناس دارای دکترای از اینا که همه میگن امام دست گذاشته رو فرق سرش باشه
یا یکی که خیلی جوونه و شاید علاقه ای هم به این رشته نداشته باشه ولی بخاطر اینکه بتونه تو رزومه اش این جمله که یارو یمدت کار کرده رو داشته باشه...
ما الان اونجا بودیم
یه دختر جوون رو به روم نشسته بود
ننم بیرون کرد
گفت چرا اینجایی و اینا
منم گفتم ۱۴ سالمه وارد رابطه شدم و مامانم آوردم اینجا
خیلی مختصر و مفید!!!
دختر برگشت رو به من، گفت ببین عزیزم تو کمکم داری وارد دوره بلوغ میشی احساساتت ممکنه کنترلت کنن این سن برای وارد شدن به رابطه زوده
الان داری با خودت میگی این چیزی از دوست داشتن نمیفهمه، اما من خودم ۸سال یکی دوست داشتم و چند ماه پیش باهاش ازدواج کردم، پس درکت میکنم
منم برگشتم تبریک گفتم که یهو شاخکام فعال شد
وسط حرفای گوهر بارش یهو گفتم
ببخشید ولی شما چند سالتونه؟
برگشت گفت...
من؟! ۲۰ سالمه عزیزم!
و اونجا بود که من خیلی ناامید شدم و حس کردم واقعا باید برم به ننم بگم که ببین ننه...این خودش از وقتی ۱۲ سالش بوده رفته تو رابطه! بعد تو منو آوردی اینجا چون تو ۱۴ سالگی وارد رابطه شدم؟!
دختره دید من تو هپروتم...گفت چیشد عزیزم...بهم نمیاد؟!
گفتم رطب خورده را کی منع رطب کند؟!
گفت چی ولی بعد چند دقیقه فکر میکنم فهمید قضیه چیه و خیلی شیک گفت برم و به زندگیم برسم!
از خوانوار های محترم خواهشمندم در انتخاب روان شناس برای فرزند خود دقت کنن!!....
راستی...
بیاین کتابایی که دوست دارین بهم معرفی کنین
چه تو دنیای واتپد و چه تو دنیای بیرون واتپد!
شخصا عاشق دزیرم...
اولین بار که میخوندمش میشه گفت با هر پاراگراف من به دستمال کاغذی مصرف میکردم!!!
خیلی قشنگ و خاص و احساسی...
آدم حس میکنه داره توی کتاب زندگی میکنه
با هر کلمه اش نفس میکشه...
نه؟!
YOU ARE READING
is this life!؟
Short Storyهر چیز حقی...خنده داری...شرایط روزمره ای...کوفتی چیزی بود بگین... منم میگم! آره! من دارای تعادل روانیم!!