part6 🗣️

376 55 29
                                    

قسمت ششم

دوهفته گذشته بود.

آره دو فاکینگ هفته از گندکاری جانگکوک برای به حرف اومدن ته گذشت بودو با اینکه تمام این مدت کوک فکر می کرد تهیونگ کار احمقانه شو از یاد می بره و سریع حالش خوب میشه اما با این حال وضعیت تهیونگ از اون روز هنوز یکم هم تغییر نکرده بود و با اینکه جیمین همون روز بهش اخطار داده بود که نباید هیچ انتظار بخششی از تهیونگ داشته باشه و منتظر این بمونه که همه چیز مثل قبل بشه چون آخرین باری که تهیونگ تو مدرسه مجبور به حرف زدن شده بود تا یک ماه بعداز اون اتفاق درست مثل یه مرده متحرک نه غذا می‌خورده و نه میخوابیده و اینکه مثل قبلش حتی دیگه با اشاره هم حرف نزده اما بازم این توضیحات باعث نشده بود که کوکی وسعت فاجعه رو درست درک کنه.
تا وقتی که تهیونگ توی این دو هفته فقط بخاطر چندکلمه حرف زدن اصلا از اتاقش بیرون نمی اومد و به سختی با اصرار جیمین غذا میخورد حتی چند سری جیمین مجبور شد وقتی خوابه براش سرم وصل کنه برای همین پدرش مجبور شد کاراشو کلا ول کنه و برای بردن تهیونگ برگرده کره.

اما یعنی حرف زدن انقدر بد بود!

چیزی که بیشتر از کم محلی ته ذهنش رو درگیر کرده بود این بود که چه دلیلی این وسط بوده که باعث شده اون این همه سال حرف نزنه؟
و چی باعث میشد وقتی حرف بزنه انقدر مریض بشه..

راستش نمی دونست دلیل سکوت تهیونگ چیه ولی هر چی که بود حتمی دلیل خوبی براش داشت که تونسته بود این همه سال رو بدون حرف زدن بگذرونه پس کوک از این به بعد اون به خوبی ازش مراقبت میکرد چون واقعا بخاطر کارای بچگانش برای نگران کردن تهیونگ و مجبور کردنش به حرف زدن واقعا پشیمون بود هرچند که دیگه انگار زمانی برای جبران نداشت چون به زودی پدر تهیونگ برای بردنش می اومد و اونو به خونه ی خودشون میبرد ...

بخاطر گندی که کوک بالا آورده بود جیمین مجبور شد مرخصی بگیره و توی خونه بمونه و تا هفته ی دیگه که پدر تهیونگ برای بردنش می اومد از ته مراقبت کنه و سعی کنه حالش رو کمی بهتر کنه تا بتونه عصبانیت پدر ته رو برای وقتی که دنبالش می اومد کمی کمتر کنه و خب وقتی جیمین خونه بود جانگکوک دیگه هیچ دلیلی حتی برای نزدیک شدن به تهیونگ نداشت و حالا جیمین مراقب اوضاع بود..

پس حتی اون لمس ها و توجه های کوچیکی که از تهیونگ داشت رو از دست داد.

صدای آروم رها کردن بشقاب جلوش اونو بخودش آورد:

-حواست باشه هنوز داغه.

جیمین بود بعداز گفتن این حرف بشقاب دیگه ی رو درست اون طرف میز با صدای آرومی گذاشت برای همین کوک حدس زد که تهیونگ روبه روش نشسته پس با شک صدا زد:

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Feb 27 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

voice Where stories live. Discover now