Villain Love

79 11 69
                                    

ماشین رو در دور ترین نقطه از ساختمون هتل پارک کرد و با احتیاط از ماشین پیاده شد.به برج غول پیکر چند لحظه خیره موند و نفس عمیقی کشید.

اگر "کیم شین گه" رو گیر میاورد میتونست بفهمه برادرش کجا غیبش زده و امیدوار بود موفق بشه چون تنها راهی که براش مونده بود از طریق همون روباه پیر بود. مردی که زندگیش رو نابود کرد و باعث شد یوسانگ و حتی کارش رو به عنوان یه پلیس از دست بده..

سمت ورودی هتل راه افتاد و تمام تلاشش رو به کار گرفت تا با وجود زخم پاش لنگ نزنه و دردش رو نادیده بگیره هر چند سخت بود چون مدت زیادی ازش نمیگذشت..

دندوناش رو بهم فشار داد و سعی کرد روی هدفش تمرکز کنه که با شنیدن اسمش سر جاش خشک شد.

"-ساان!!"

"لعنتی...اون احمق اینجا چیکار میکنه؟"

اب دهنش رو قورت داد و لنگ زنان سمت لابی دوید و صدای فریاد های افرادی که دنبالش میکردن رو پشت سر گذاشت.

انتظار این رو نداشت که اون پسر رو درست موقعی که داشت به هدفش نزدیک تر میشد ببینه و حتی تصور نمیکرد روزی برسه که مجبور بشه از سونگهوا فرار کنه اما چاره ای نداشت چون میدونست پسر کوچیکتر جلوش رو میگیره.

بی توجه به خدمه کمی که تو لابی هتل رفت و امد میکردن سمت اسانسور هجوم برد و با مشت روی طبقه ای که باید میرفت کوبید و همزمان دکمه بسته شدن در های آسانسور رو نگه داشت.

درست لحظه که افراد سونگهوا به نزدیکیش رسیدن، در ها بسته شد و اتاقک متحرک سمت بالا حرکت کرد.
نفس هاش رو اروم تر کرد و به دیواره اسانسور تکیه داد و چشماش رو بست که زخم پاش تیر کشید.

آهی کشید و رون باند پیچی شدش رو از روی شلوار جین فشار داد. حدس اینکه بخیه هاش پاره شدن و خون ریزی کرده باشه سخت نبود و با حس خیسی خون روی انگشتاش دستش رو بالا اورد و با فک قفل شده بهش نگاه کرد.

"-سونگ لعنت بهت.."

با تیر کشیدن دوباره ی زخمش چشماش رو بهم فشار داد که در های اتاقک باز شد و با راهروی بلند خالی و نسبتا تاریک مواجه شد.

با ندیدن کسی نفسش رو بیرون داد و به جلو قدم برداشت. کاغذ کوچیک سفید رو از جیب جین مشکیش خارج کرد و به شماره نوشته شده روش و بعد در های هتل نگاه کرد.

اون ساختمون مگه چقدر بزرگ بود که میتونست حداقل 13 اتاق بزرگ رو تو خودش جا بده؟

آب دهنش رو قورت داد و تک تک پلاک در ها رو چک کرد. هرچی بیشتر پیش میرفت ابروهاش بیشتر بهم گره میخورد و حس ششمش رو بیدار میکرد.

اگر هتل دیگه ای کنار این برج ساخته شده بود میتونست بگه ساختمون رو اشتباه اومده ولی تک برج غول پیکری که جلوه چشم گیری در اون منطقه ساخته بود، نظیر دیگه ای نداشت و این حس بدی بهش میداد.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Nov 21, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Broken promise💔Where stories live. Discover now