درکش برام سخت بودگفت:سیعتو بکن
قطع کرد...
فقط ب چشمای درشت مشکیش نگاه کردم..
چ..را..
چرا..تنها چیزی ک میتونستم تواون زمان بگم همین کلمه بود.
جانگکوک با کلافگی دستی ب موهاش کشیدو جلوامد
شونه هامو تودستاش گرفت.
جانگکوک : اون تورو از کجا میشناسه!!
جیمین: هووووف چرا اون حرفو زدی ؟!
جانگکوک: چون اون حرومزاره رو میشناسم حالامیشه جواب سوالمو بدی.
جیمین: چ..چطور اون..بااون مقامش.. تو..
با صدایی ک معلوم بود سعی میکنه خودشو کنترل کنه
جانگکوک: فقط بگو..بالبخند ب چشماش خیره شودم
میدونستم اگ بگم اونم تو درد سر ميندازم نمیتونم رواین آدمی ک برای اولین بار توزندگیم خودش میخواد کمکم کنه ن ب اجبار پدرم ریسک کنم.
جیمین: یااااا توداری توزندگی من دخالت میکنی.
♧جانگکوک♧
با اون چشمای دریااییش ک لحظه ای قلبمو لرزوند
بهم خیره شوده بود نمیتونستم نگاهمو بگیرم تاباحرفش رسما گفت خفه شم._.
خوب پس ب روش خودم ب حرف میارم...:)
جانگکوک: حق با توعه....راس میگی نظرت چیه با بچه ها بریم بار خوش بگذرونیم...
داشت ب حرفام فکر میکرد.
حسی بهم میگفت داستان پیچیده ترازاین حرفاس...
جیمین: بریم
با هم سمت میزی ک بچه ها توکافه نشسته بودن رفتیم.
همشون خم شوده بودنو کله هاشون بهم چسبیده بود .
بیشتر آدمای کافه مشکوک نگاشون میکردن.
متعجب نگاهی ب انتقالی کردم
اونم با شونه انداختن بهم فهمونده نمیدونه چ خبره.
دوقدم جلورفتیم ک سراشونو بلند کردن شروع به فوش دادت به شخصی کردن.
خواستم جلو تر برم ک انتقالی آستینمو کشیدو پشت دیوار کافه قایمم کرد.
خواستم حرف بزنم دستشو رو دهنم گذاشتو سرشو نزدیکه گوشم
بردو گفت: باز چیکار کردی احمق جین میخواد خفت کنه.با صدای نامفهومی ک به خاطر دست انتقالی رو دهنم بود ،گفتم :چرا ؟!
فکرکردم نمیفهمه ولی نوچ نوچی کرد
خم شودو باز دم گوشم گفت: جین داشت درباره شیرموز حرف میزد قضیه چیه؟
چشمام درشت شود ...شتتتتت.....نگو مامانم زنگ زده ازشون درباره مزه ش نظر بگیره..
جیمین همینطور ک دستش روی دهنم بود و
لبای پوف صورتیشو رو دست خودش گذاشته بود، منتظر جواب من بود .
خواستم حرف بزنم ک زبونم کف دست انتقالی کشیده شود .
(دلیل موجه کوک🤣)
لرزی ب تنش افتاد باحیرت بهم خیره بودیم و صورتی لوپاش..
غرق چشمای دریاییش و لوپای صورتیش ک فوق کیوتش کرده بود ، بودم ک یهو دستشو کشیدو صاف ایستاد.
همه جارو جز صورت من نگاه میکرد...
از رو خجالت بادست راستم پشت گوشمو خاروندمو از روی عادت زبونمو ب لوپم کوبیدم.
صداشو صاف کردو گفت: خب.
دهنمو باز کردم ک صدایی گفت:ایناهاش عنتر فاکررر...
همشون عین قوم مغول دورمون جمع شودن.
جین سریع جلوامدو یغمو گرفت.
جین:پسره عنتررررر از کی تاحالا انقدر خسیس شودی ک شیرموزایی ک خاله برامون میفرسته رو تنهایی میخوری هااان.
جانگکوک: یاااا جین ولم کن اونا باارزش ترین دارایی منن براچی باید بدم ب شما شاسگولا.
♤جیمین♤
نوچ نوچی کردم.
از جونش سیر شوده بود پسره احمق.
با حرفش ، هرکدوم ی جاییو دستشون گرفتن 😐
هوسوک گوش جانگکوک میکشید...جین یغشو گرفته بودو تکونش میداد.
تهیونگ پای چپشو گاز میگرفت...نامجونم ب ته نگاه کردو بازوی جانگکوک گاز میگرفت.
با چشمایی ک شبیه گربه شرک شوده بود.
سعی میکرد مظلوم باشه ک بیشتر فیسش این معنی و میداد ک نیای کمکم من میدونمو تو.
تواون وضعیت پقی زدم زیر خنده .
قهقه هام انقدر بلند بود ک همه سر جاشون وایسادن وبهم نگاه کردن.
جین همینطور ک هنوز یغه جانگکوک دستشو بود.
گفت:بیا لابد اینم چیز خورش کردی.
♧جانگکوک♧
بااین حرفش ی فکری زد ب سرم.یهو خودمو از دستشون کشیدم بیرونو
گفتم: جیمی حالت خوبه درد نداری .دست راستمو دور کمرش و دست چپمو رو شکمش گذاشتم.
باچشمام بهش التماس کردم..
اول با تعجب ب دستم ک رو شکمش بود نگاه میکرد.
بعد گرفت چی گفتمو دست راستش جلوی لباسم چنگ زدودست چپشم دور شکمش کشید.
آخ بلندی گفت ک صداش ب بچه ها برسه...
ازاین حرکتش مات موندم او..اون..صدا..اههههه فعلا فرار مهم تره سریع ب خودم امدم.
برگشتم ک عکس العملشونو ببینم ک همشون با چشمای گشاد شوده ودهن باز و تهیونگ با اخم نگاهمون میکرد.
هن..مگ العان نباید نگران دل درد جیمین بشن؟
یاشایدم درد چیز مهمی نبودو باید حرکت محکمتری میزدم.
_______^،^__
ستاره زیرو رنگی کن💜
(پسرم کارت راه افتاد محکم تر نمیخواد درو😂)
YOU ARE READING
꧁ღ.Kapid.ღ꧂
RandomName:کاپید👼 آشنایی کوک با جیمین حکم آتیش زدن دینامیت هایی بود ک با ترکیدنشون ب انبار باروت میرسیدی. Couple:kookmin Genre:فلاف🍧,_ مدرسه ای🎒,_,عاشقانه💞_اسمات😈_هیجانی🧨_کمدی💣