سرانجام ما همانجا بود
لحظهای که تو را در آغوش مادرت دیدم...
برای خودم "ما" را تکرار کردم؛
"ما" یعنی تو و تو ...
یعنی همهٔ هستی و جان ...
یعنی همهٔ درد و دوری ...
یعنی همهٔ عشق و عذاب ...
همهٔ اینها یعنی تو و تو ...
و آنجا بود که "ما" ؛
تو شدی و تو ...
سلام...
هانا هستم ،داستانی که قرار بخونید ، نیمی از اون برگرفته از واقعیت و نیم دیگرش حقیقتی هست که خیلی از ماها باهاش برخورد داشتیم.
این داستان دارای چهار بوک هست:
دو بوک از زبان جونگ کوک با عنوان اصلی 🆆︎hite
و دو بوک دیگه از زبان جیمین با عنوان اصلی 🅱︎lack
🆆︎hite 🆁︎ose 1ˢᵗ
🆆︎hite 🅽︎oise 2ⁿᵈ
🅱︎lack 🆁︎ose 3ʳᵈ
🅱︎lack 🅽︎oise 4ᵗʰ
ژانر اصلی داستان محارم و انگست هست ؛
این بوک جلد سوم بوده پس دقت کنید که به ترتیب نوشته شده بخونید.تمامی کاورها و تایتل ها متعلق به این داستان و نویسنده است.
ریدر های عزیز شما قراره شعر های زیادی به نویسندگی گریتاویتی ، بخونید ؛ و من ازتون خواهش میکنم که کامنت و نظراتتون رو برامون بفرستید
و در آخر ، ووت و کامنت هاتون رو از ما دریغ نکنید چون هم در روند آپ و هم در اشتیاق نویسنده تأثیر زیادی داره پس لطفاً همکاری کنید
ممنونم از وقتی که میزارید 🙇
تمامی اشخاص ، خصوصیات ظاهری و رفتاری ،سازمان ها ، مکان ها ، حوادث و اتفاقات غیرواقعی بوده و ساخته ذهن نویسنده است .
تمامی حقوق این کتاب مربوط به پیج @gritaviti در وات پد بوده و هیچگونه صفحه و کانالی در بقیه اپ ها وجود ندارد و هرگونه کپی برداری بدون اطلاع یا اجازه ممنوع 🚫 و غیر قانونی است.
Ⓒ︎ ᵃˡˡ ʳⁱᵍʰᵗ ʳᵉˢᵉʳᵛᵉᵈ
YOU ARE READING
🅱︎lack 🆁︎ose
Fanfiction3ʳᵈ 🄷🄶🅃 سرانجام ما همانجا بود لحظهای که تو را در آغوش مادرت دیدم... برای خودم "ما" را تکرار کردم؛ "ما" یعنی تو و تو ... یعنی همهٔ هستی و جان ... یعنی همهٔ درد و دوری ... یعنی همهٔ عشق و عذاب ... همهٔ اینها یعنی تو و تو ... و آنجا بود که "...