تنم چرا انقدر داغه؟!

9.6K 1.3K 264
                                    

ـ لعنت، تنم چرا انقدر داغه!

كلافه لب زد و بى‌توجه به عرقى كه داخل گودى گردن، روی سيبك گلو و شقيقه‌هاش نشسته بود، پشت‌دستش رو به پيشونيش رسوند تا از دماى بدنش مطمئن بشه!

نمى‌دونست تاثير شديد ويسكى چند ساله‌ى تهيونگ بود يا مريض شدنِ يكباره‌اش؛ چون تنش درست مثل يه كوره‌ى آتش درحال داغ شدن بود و اين بيشتر از اعصاب خُردش که به لطف‌ کاپو اتفاق افتاده بود، كلافه‌ترش مى‌كرد.

مى‌دونست كه آركا به همراه ركس به عمارت برگشتن تا آنيل رو به اينجا بيارن و به اين معنا بود كه كاپو واقعاً سر حرفش مونده و تا زمانى‌كه خودش صلاح بدونه، ناچار به زندگى و گذروندن اوقاتشون توى اين كلبه هستن...

هرچند يه جاى فوق‌العاده براى گذروندن تعطيلات بود؛ اما از بدو ورودشون به اين مكان يه دعواى شديد داشتن كه باعث نمايان شدنِ بيمارى تهيونگ شده بود و جونگو بعيد مى‌دونست كه بشه اينجا آرامش به دست آورد!

تكونى به تنش داد تا بلند بشه و كمى كنار پنجره بمونه تا بتونه از هواى آزادِ بيرون استشمام كنه؛ اما به محض نیم‌خیز شدنش، دردى توى پايين تنه‌اش احساس كرد!

Capo | Vkook | AUWhere stories live. Discover now