قبل از اینکه شروع کنید بهتون بگم که اتفاقا داخل لندن میافته و تمام مکالمه ها به زبان انگلیسی :)
قسمتی که داخل پرانتزه و پررنگِ بخشی از گذشتهاش :)
امیدوارم دوسش داشته باشید.♡♥︎
London-England 2023آلارم گوشی قبل از اینکه صداش بلندتر بشه و پسری که کنارش در آرامش خواب بود رو بپرونه، قطع کرد.
انگشتهای ظریف و بلندش رو به آرومی داخل موهای ابریشماش برد، به نرمی اسمش رو چندین بار صدا زد تا اینکه بالاخره موفق شد پسر رو از دنیای خواب بیرون بیاورد.
+وقت بیدار شدنه جونگکوک باید بری مدرسه.
جونگکوک کلمات نامفهومی رو به نشانه اعتراض به زبان آورد و بدنش را چرخوند، صورتش را داخل گردن دختر پنهان کرد.
-ازش متنفرم...نمیخوام برم.
به نوازش موهای خرمایش ادامه داد، لبخندی مهمون لباش شد.
"ازش متنفرم نمیخوام برم" درواقع جمله همیشگی جونگکوک بعد بیدار شدن بود جوری که یادش میرفت چقدر این شغل رو دوست داره.با نارضایتی از بغل گرم و راحت دختر روی تخت جدا شد.
+بلوزت رو تنت کن کوک، هنوز هوا سرده سرما میخوری.
غرغر کنان بلوز مشکی رنگی که روی مبل کنار تخت بود رو برداشت و تنش کرد.
-بعضی از وقت های حس میکنم با مادرم دارم زندگی میکنم نه دوست دخترم.
صدای خنده شیرین لونا اتاق رو پر کرد، به پشتی دختر دونفرشون تکیه داد و ابروهاشو برای پسری که هنوز داشت گیج میزد بالا انداخت.
+چرا؟فقط بخاطر اینکه گفتم لباس تنت کن؟!
جونگکوک که تازه از دستشویی زده بود بیرون به سمت لونا یورش برد، روی پاهاش نشست و دختر رو بین پشتی تخت و بدن خودش اسیر کرد.
گاز نچندان محکمی از گردن سفیدش گرفت، اینکارش باعث بالا رفتن صدای جیغ همراه با خنده لونا شد.
+گوشت گردنم کنده شد تعارف نکنی ی وقت راحت باش.
صورت کوچیکاش رو بین دستهای بزرگش گرفت.
-تو دیکتاتور کوچولوی منی
لونا همونجوری که صورتش بین دست های جونگکوک اسیر بود اخم کرد.
+از مادر رسیدم به دیکتاتور؟دیگه چی جئونجونگکوک چه کلمات دیگهای از دوستات یاد گرفتی؟
لبخند زیبایی که دندون های خرگوشیش رو نشون میداد روی لبهاش نشست، بوسه ای بر نوک بینی دختر گذاشت.
-اوه خانم چویی لونا اینجا از رئیس بازی خبری نیست اینجا خونست نه شرکت بزرگت.
بوسه بعدی مقصدش پیشونی دختر و بعد روی گونه سمت راستش بود.
VOCÊ ESTÁ LENDO
𝑨𝒏𝒐𝒕𝒉𝒆𝒓 𝑫𝒆𝒔𝒕𝒊𝒏𝒚 || 𝑱𝑱𝑲
Fanfic𝑴𝒚 𝑺𝒆𝒄𝒐𝒏𝒅 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒄𝒆 𝒕𝒐 𝒍𝒊𝒗𝒆 𝑺𝒆𝒂𝒔𝒐𝒏 𝟑 چقدر احتمال دارد دو نفر که در خیابان از کنار هم رد میشوند گذشتهای باهم داشته باشند؟ و چند نفرشون به دلایل زیادی شکست خوردند در برابر باهم بودند و الان با شخص دیگه خوشحالی زندگیشون رو پی...