-
˗ˏˋ 𝖱𝖺𝗂𝗇𝗒 𝖣𝖺𝗒𝗌 ´ˎ˗
𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾: 𝖲𝖾𝗎𝗇𝗀𝗃𝗂𝗇 / 𝖧𝗒𝗎𝗇𝗆𝗂𝗇
𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾: 𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾-
«آخه الان وقت بارون اومدن بود؟ من هواشناسی رو چک کرده بودم! نگفتن امروز بارون میاد! تا ۱۰ دقیقه پیش آفتاب داشت کورمون میکرد و حالا حتی معلوم نیست کدوم گوری رفته! اصلا چرا هواشناسها کارشون رو درست انجام نمیدن؟ نمیگن مردم برنامه زندگیشون رو طبق پیشبینی اینها انجام میدن؟ آخه واسه چی تو تابستون هم باید بارون بیاد؟ بهار و پاییز و زمستون برای باریدن زمان کافیای نیست؟ یا شاید هم تقصیر شانس مزخرف منه که به اولین دیتم با تو گند زده بشه! میبینی؟ من هیچ وقت تو زندگیم شانس نداشتم! لعنت بهش دارم یخ میزنم! وای! اگه بعد از اولین دیتمون سرما بخوری باید چی کار کنم سونگمین؟»
هیونجین با حرص زیرلب غر میزد و سونگمین هم ریز ریز میخندید. دوست پسرش حسابی به خاطر بارون بیخبر، سورپرایز شده بود و اعصابش رو خطخطی کرده بوده.
آره خب، تا حدودی حق با هیونجین بود. به لطف بارون، قرار امروزشون طبق برنامه پیش نرفت. ولی چه اهمیتی داشت وقتی دیت رفتن فقط یک بهونه برای "کنار هم بودن" به حساب میاومد؟ برای سونگمین فرقی نداشت دیتشون تو یک رستوران لاکچری و گرونقیمته، یا توی سر زدن به مارکت و رامیون خوردن خلاصه میشه! تنها چیزی که سونگمین بهش اهمیت میداد، وقت گذروندن با دوستپسرش بود. مثل الان که هیونجین چند سانتیمتریش ایستاده بود و نفسهای گرمش به گونههای یخزده سونگمین برخورد میکردن. باد سردی که میوزید، به بدن هیونجین لرز میانداخت اما باز هم با این وجود پیرهنش رو در اورده بود و بالا سر سونگمین میگرفت تا مبادا عزیزترین فرد زندگیش خیس بشه. مگه خراب شدن دیت مهم بود وقتی صرفا با دیدن این حالتهای هیونجین، قلب سونگمین دیوانهوار درون قفسه سینهش میتپید؟
سونگمین که دیگه نمیتونست بیشتر از این در برابر حالتهای دوستداشتنی دوستپسرش دووم بیاره، سرش رو به طرف هیونجین چرخوند و بوسه کوتاه و آرومی روی لبهای پسر دیگه زد.
با فاصله گرفتن سونگمین، چشمهای گردشده هیونجین روی پسر دیگه نشستن. سونگمین متقابلا لبخندی زد که بخشی از دندونها و ارتودنسیش رو به نمایش گذاشت و برای بوسه ناگهانی، دلیل اورد:
«واقعا نمیتونستم جلوی خودم رو بگیرم!»و اگه حتی سونگمین هم نمیتونست جلوی خودش رو بگیره، هیونجین کی بود که بخواد خودش رو کنترل کنه؟
به نظر میرسید بارون مهمان ناخواندهی همه بوده، چون دیگه خبری از صدای پا و رفتوآمد بقیه نبود و تنها صدای فرود اومدن قطرههای بارون در پسزمینه شنیده میشد. تنها کسایی که وسط پارک، بین گلوگیاهها ایستاده بودن و هیچ تلاشی برای پیدا کردن سقف بالا سر نداشتن، سونگمین و هیونجین بودن. و اطمینان از تنها بودنشون، آخرین دلیل هیونجین برای شروع بوسهای بود که هیچ ایدهای نداشت کی قصد تموم کردنش رو داره.
اولین واکنش سونگمین به این بوسه، لبخند زدن بود، بعد یکی از دستهاش روی پهلوی هیونجین قرار گرفتن و دست دیگهش هم درگیر نوازش کردن گردن دوستپسرش شد.
هیونجین لبهای سونگمین رو با اشتیاق میمکید و همزمان اون پسر رو به عقب هل میداد تا پشت درختچهی بلندی که کنارشون قرار داشت مخفی بشن. هیونجین دو طرف یقه لباسش رو هم پایینتر اورد و مثل یک حفاظ دور صورت خودش و سونگمین گرفت تا از قطرههای مزاحم بارون و نگاههای بقیه در امان بمونن.
اما آیا قطرههای بارونی که باعث شدن این بوسه خیس و گرم شکل بگیره، واقعا مزاحم بودن؟
-
کامنت و ستاره پایینی یادتون نره :>
YOU ARE READING
「 𝖯𝗂𝖾𝖼𝖾 」
Fanfictionقطعهای نوشته؛ بوکی شامل دنیای داستانهای کوتاه من و یا به بیان دیگر سناریوها، وانشاتها و ... از کاپلهای مختلف.