زمان حال
کیونگسو بعد از گرفتن حکم بازرسی به ديوار روبهروی اتاق بازجویی تکیه داد و با انگشت ضربات کندی به پشت دست دیگرش کوبید.
لب پایینش رو زیر دندونهاش به بازی گرفت و اونقدر به در خیره شد تا بالاخره باز شد.
تکیهاش رو از دیوار گرفت و سریع جلو رفت.- افسر کیم.
وقتی جونگین یک دستش رو بالا گرفت و مانع حرفش شد توجه مرد تازه به بکهیون جلب شد.
خب باید سکوت میکرد تا بدون اطلاع کسی بتونن برای بازرسی ساختمون برن.جونگین به سمت نویسنده جوان چرخید و گفت.
- خیلی ممنون بابت همکاریتون جناب بیون. میتونید تشریف ببرید.
- روز خوبی داشته باشید افسر کیم.بکهیون جلوتر رفت و کنار رفیقش ایستاد. به نظر می رسید حرفی برای گفتن داره. سعی کرد اولین کلمه رو بگه بلکه کلمات بعدی از زبونش جاری بشن اما موفق نشد.
کیونگسو هم فقط نگاهش کرد و حرفی نزد. میترسید. از شنیدن حقایق خیلی بیشتر از اونچه که تصور میکرد میترسید.
حدود نیم ساعت بعد، کیونگسو و جونگین به همراه تعدادی نیروی پشتیبانی برای بازرسی کل ساختمون اعزام شده بودن.
با ورودشون به ساختمون نگهبان جدیدی که خیلی زودتر از انتظار استخدام شده بود، با ترس و لرز جلو اومد.- مشکلی پیش اومده جناب؟
کیونگسو حکم بازرسی رو نشون داد و نگاهش رو در لابی چرخوند.
- افسر دو کیونگسو هستم، ایشون هم افسر کیم جونگین. حکم بازرسی داریم. لطفاً همکاری کنید و به سوالهای افسر کیم پاسخ بدید.
بعد از ردیف کردن کلماتش، از مرد نگهبان دور شد و مسئولیت پرسش از اون رو به جونگین سپرد.
با قدمهای سریع خودش رو به آسانسور رسوند و به طبقهی واحد سهون رفت.
درب بستهی خونه رو با وارد کردن رمز باز کرد و از پنجرهی آشپزخونه نگاهی به بیرون انداخت.
کسی باید اونجا میبود؟ امکان داشت قبل از اومدنشون به ساختمون، تغییری در شرایط رخ داده باشه؟از خونه خارج شد و نگاهی به واحد روبهرو انداخت.
جلو رفت و چندبار درب رو کوبید.کسی برای باز کردن در نیومد و به تردیدهای افسر دامن زده شد.
بعد از چندبار کوبیدن درب و اعلام اینکه پلیس پشت درب منتظره، هنوز هم کسی برای باز کردن درب خونه نیومده بود.
واحد خالی بود؟ یا صاحبش خونه نبود؟فوراً پیش جونگین برگشت. دستهاش رو به کمرش تکیه زد. و بدون اینکه نگاهی به چشمهای مرد بندازه گفت.
- واحد روبهروی خونهی سهون خالیه؟ میشه درموردش از مدیر ساختمون پرسوجو کنی؟
جونگین هم همونطور که با نگاهش نیرویهای درحال تجسس رو دنبال میکرد جواب داد.
YOU ARE READING
BFF(kaisoo)
Fanfictionفیک : Best friends forever کاپل ها : کایسو، چانبک ژانر : جنایی، رومنس، اسمات خلاصه : اگر برادرت و بهترین دوستت مظنون به قتل باشن. حرف کدوم رو باور میکنی؟ مدارک چی رو ثابت میکنند؟ چرا؟ چرا یه نفر باید انقدر راحت آدم بکشه؟ جون انسان ها انقدر بی ارزشه...