Chapter 2

36 7 4
                                        


سهون روی مبل نشسته بود و به لوهان که اون طرف با ابروهای توهم رفته نشسته بود، نگاه میکرد و حرف های مدیر برنامه از گوشاش رد میشد اما توجهی بهشون نداشت.. لوهان زیبا.. پسر اون مرد منحوس.. که نظرش رو جلب کرده بود برخلاف ظاهرش خیلی رو مخ، حساس و لجباز بود و سهون کمی از رفتار بی ادبانه لوهان شاکی شده بود.چون قاعدتا یه دست دادن چیزی ازش کم نمیکرد؛ اونم به سهونی که جزء بهترین مامورهای کاخ آبی بود. با خودش فکر کرد؛ شاید بهتر بود استعفا نمیداد. شاید یه مرخصی طولانی بهتر بود.. اما باید بعد اینکه کارش تموم میشد پیش مادرش برمیگشت. نمیدونست درست بود یا نه اما این آدمی که میدید زیادی ازخودراضی بود و واقعا میتونست آزار دهنده باشه.. فقط باید کارش رو تموم میکرد.


با صدای مدیر برنامه که صداش کرد به خودش اومد


× خب.. بزار معرفیشون کنم.. ایشون همون کسی ان که بهت توضیح دادم لوهان.. آقای اوه سهون..


شیومین با دست به سهون اشاره کرد و ادامه داد


× میتونن به عنوان راننده و همچنین محافظ تویه وضعیت فعلی بهت کمک کنن.. مگه نه آقای اوه؟


سهون همونطور که به چهره ی لوهان نگاه میکرد سرش رو به نشونه ی تایید تکون داد


- البته اگه آقای ژیو همکاری کنن


لوهان چیزی نگفت و منتظر به شیو نگاه کرد


× میشه چند دقیقه من و آقای ژیو تنها باشیم لطفا؟


سهون مکث کوتاهی کرد..از روی مبل بلند شد و لحظاتی بعد از اتاق بیرون رفت. با بسته شدن در، شیو سمت لوهان متمایل شده و به حالت طلبکار لوهان تشر زد


× لوهان یکم ادب رو رعایت کنی به جایی برنمیخوره ها


+ باشه حالا توهم باز نصیحتات رو شروع نکن..


انگشت اشاره اش رو روی شقیقه اش کشید و ادامه داد


+ ببینم..این کارشو خوب بلده؟؟؟


شیو تک خنده ی مسخره ای زد و با ابروهای بالا رفته گفت


× شوخی میکنی؟؟..


سرش رو به تناوب تکون داد جوری که انگار با فاجعه ای روبرو بود


× یعنی..یعنی تو اصلا حرفامو نشنیدی؟..من دوساعته دارم برای کی حرف میزنم ؟!!!


لوهان نفسش رو صدادار بیرون فرستاد


+ چقدر کشش میدی بگو دیگه


شیو در حالی که سعی میکرد آروم باشه حرف زد


×هوف... بعله... یکی از بهترین مامورای کاخ آبی بوده‌‌...


با تاکید ادامه داد


× وارده!!!!!... بابا توهم وا بده تموم شه دیگه

Amour Ou VengeanceTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon