Astral2 - Part2

138 26 3
                                    


با اولین لرزش گوشی، از خواب پرید و سیخ روی تخت نشست.


آلارم رو خاموش کرد و دستی به موهاش کشید. با فرو رفتن انگشت‌های کشیده‌اش بین تارهای آشفتۀ موهاش، گره‌ها محکم تر و دستش همونجا متوقف شد.


آهی کشید و با کش‌ و قوسی، بدن کوفته‌اش رو از تخت فاصله داد.


شب گذشته، زودتر از همیشه به زیر لحاف گرمش فرو رفت تا برای اولین روز کاریش، خواب‌آلود نباشه.


همین که پلک‌هاش روی هم افتاد، مغزش شروع به کار و لیست بلند بالایی از دغدغه‌های روز اول کاریش تهیه کرده بود.


از لباس فرم و نحوۀ سلام و احوال پرسی‌اش گرفته، تا منوی‌ تریای اون کمپانی و وظایف و پایان کار و در نهایت رئیسش، آقای بنگ.


وقتی دوباره به ساعت کوچیک روی پاتختی نگاه کرد، فقط 3 ساعت تا طلوع خورشید باقی مونده بود.


قدم‌های ناموزونش رو به سمت حمام برداشت تا از لحاظ ظاهری، حداقل صلاحیت رو توی کمپانی‌ای که حتی رئیسش هم زمانی مدل بود، داشته باشه.


.


.


.


با ورود به لابی اول، تونست مردی رو که کنار گیت منتظرش بود، ببینه.


مرد با خوشرویی بهش خوش‌آمد گفت و بعد از تحویلِ کارت پرسنلی که عکس و اطلاعات پسر روش قرار داشت و باعث برق زدن چشم‌های مینهو شد، شروع به دادن توضیحات اولیه کرد.


تمام نقاط ضروری که در اول کار نیاز بود تا مینهو بشناسه؛ از قبیل تریا، سالن همایش اصلی، سالن تیم طراحی، سالن تیم عکاسی، اتاق‌های انتظار و پرو، اتاق استراحت کارکنان تیم عکاسی و سالن اصلی عکس برداری رو بهش نشون داد.


-انبار، خط تولید برش و دوخت، اتاق رئیس و یک سری از جاهای دیگۀ کمپانی رو به مرور یاد می‌گیری. به طور معمول با جاهایی که بهت معرفی کردم، زیاد سروکار داری پس امیدوارم به خاطر بسپاریشون.


مرد با تحکمی که در تضاد با لبخند ملایم روی صورت چروکیده‌اش بود، توضیح می‌داد و مینهو تایید می‌کرد و به دنبالش قدم برمی‌داشت.


سالن بزرگ عکس برداری، شلوغ‌تر از انتظارش بود.


مدل‌های خوش استایلی که تا به حال از این فاصله ندیده، تجهیزات عکاسی حرفه‌ای و عکاس‌های حرفه‌ای‌تری که با میزون کردنِ صحنه، مدل و زاویه‌، عکس می‌گرفتن، لباس‌های متنوع و خوش دوخت زیادی که روی رگال‌ها قرار گرفته و گاهی یکی از کارمندان اون‌ها رو بیرون می‌کشید؛ همه چیز فراتر از تصورات مینهو بود.


با دیدن این صحنه، استرسی که کل دیشب سعی داشت تا از بین ببره، دوباره به وجودش برگشت.

AstralWhere stories live. Discover now