part4: suicide

59 14 4
                                    


فلش بک سونگهوا:
"دکتر دستش سوختگی درجه دو داره باید هر چه سریع تر ضدعفونی و بعدش پانسمان بشه." با توضیحات پرستار سمت قفسه رفتم و چیزایی که احتیاج داشتم رو از داخلش برداشتم و دوباره به سمت صندلی که چند ساعتی بود بدون هیچ استراحتی روش نشسته بودم، برگشتم و منتظر شدم تا بیمار وارد اتاق بشه.
با تقه ای که به در خورد متوجه شدم که بیمار پشت در منتظره بهش اجازه ورود دادم، اون هم سریع وارد اتاق شد.
سرم پایین بود و درگیر پر کردن پرونده بیمار بودم."سلام..."سرم رو بلند کردم و بهش نگاه کردم و برای لحظه ای نفسم مقطع شد.
همینطور بهش خیره نگاه میکردم و متوجه معذب شدن پسر بخاطر طرز نگاه کردنم نشدم.
"بشین"با لحنی که عجیب حس دستوری بودنش رو فریاد میزد رو به پسرک گفتم. بعد از چند ثانیه تونستم کمی خودم رو جمع کنم. وقتی نشست نگاهش رو به کفش هاش دوخت و من واقعا بخاطر اینکارش خوشحال بودم چون صورتش باعث میشد نتونم روی کارم تمرکز کنم.
چه بلایی سرم اومده؟! این رفتارم چه دلیلی میتونست داشته باشه؟! همینطور که غرق افکارم بودم، دست پسر رو با دستم محکم گرفتم و به اشتباه کل الکل رو به یکباره روی دست اون پسر ریختم وقتی متوجه اشتباهم شدم منتظر صدای جیغ بلندی از اون پسر بیچاره شدم اما هیچ صدایی از اون بیرون نیومد. تنها نشانه که از درد اون پسر برام آشکار بود، لرزش های خفیف اون پسر و اشک هاش که قطره قطره از صورتش پایین میریخت، بود.
"معذرت میخوام ببخشید یه دقیقه حواسم پر......"وقتی صورتش رو بالا اورد و با اون چشمای خیس بهم نگاه کرد جملات یهو از ذهنم پر کشیدند. "گریه نکن...."حتی متوجه نشدم کی این جمله رو گفتم و با چه سرعتی چند تا دستمال از توی جعبه دستمال کاغذی برداشتم و باهاش اشکاش رو پاک کردم. نگاهم رو از صورتش گرفتم و ادامه کارم رو در سکوت دلگیری به پایان رسوندم.
تا اخر پانسمان کردن دستش متوجه شدم که چه طور توی سکوت گریه میکنه. وقتی دستام رو عقب کشیدم بدون اینکه حرفی بزنه بلند شد و از اتاق بیرون رفت.
چند دقیقه به در اتاق نگاه کردم انگار متوجه نمیشدم که چه طور اون پسر دیگه داخل اتاق نیست ولی هنوز عطر تنش رو من به وضوح میتونستم حس کنم.
"اسمش...."سریع پرونده اش که روی میز بود رو باز کردم.

"سان....دقیقا چه اتفاقی برات افتاده بود؟" جواب سوالم رو با نگاه کردن به ادامه پرونده گرفتم، بر اساس حادثه آشپزی این طور شده ولی با توجه به رد دستایی که بالاتر روی بازوش به وضوح دیدم میتونم بگم یکی دستش رو به زور داخل اون آبجوش نگه داشته.

وویانگ:

"...میدونم اما عاشقشم..."
جمله ای که با شنیدنش از خواب بیدار شدم، چند کلمه بهم پیوسته که توسط دکتری که چند ساعت پیش داخل اتاق سان دیدمش بیان شد. وقتی که با سرعت زیادی از اتاق بیرون رفت چشمام رو باز کردم از آغوش سان بیرون اومدم.
به صورت غرق خواب سان نگاه کردم"پس عاشقت شده...!؟"حرفی که باعث میشد در اعماق وجودم صدها بار صدای شکسته شدن قلبم را بشنوم. به در اتاق خیره شدم‌ پس قرار بود تو رو ازم بگیرن!
برگشتم و به صورت سان که غرق در خواب بود نگاه کردم و پوزخند زدم.
سوال اصلی اینکه سان عزیزم چیزی از احساسات اون دکتر احمق نسبت به خودت میدونی یا نه؟ نکنه داری با جفتمون بازی میکنی سان،هوم؟
با هجوم تفکرات مخرب به مغزم نتونستم جلوی دستم رو بگیرم. اروم دستم رو لا به لای موهای نرم طلاییش سر دادم و بعد در یک حرکت دستم رو محکم مشت کردم و از موهاش کشیدمش.
قیافه اروم سان یک دفعه رنگ درد گرفت، همون لحظه از موهاش که تو دستم مشت شده بود، محکم تر گرفتم و از روی تخت به پایین پرتش کردم.
"به چه حقی اینجا کنارم خوابیدی؟؟؟چند بار باید بهت بگم به من نزدیک نشو من رو لمس نکن......از لمس شدن بدنم توسط تو احساس انزجار میکنم...."
سان همینطور که سعی میکرد از جاش بلند بشه با چشمایی که خیس از اشک بود بهم نگاه کرد.
"من...قصد بدی ندا...."صداش هنوز گرفته بود و خش دار از گلوش ادا میشد! قلبم از شنیدن اون صدا صاف که حالا مثل قبل نبود درد میگرفت چون میدونستم علتش منم.
"صدات رو ببر و فقط از توی این اتاق برو!!!" سان بدون اینکه حرف دیگه ای بزنه از اتاق خارج شد. بعد از بیرون رفتنش به مشتم نگاه کردم موهای سان که از سرش کنده شده بود هنوز توی دستم بود، همونطور که مشتم رو دورشون محکم میکردم اونا رو به صورتم نزدیک تر کردم، هنوزم از همون شامپو استفاده میکنه...دقیقا همون بو قدیمی رو میده.
همینطور که دوباره روی تخت دراز میکشیدم مشتم رو به سینه ام چسبوندم و چشمام رو بستم تا یکم استراحت کنم اما صدای بلند برخورد در اتاق به دیوار مشخص بود که خبری از استراحت نیست.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jul 15, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Darker Me🧤💛Where stories live. Discover now