سلام، امیدوارم حالتون خوب باشه.
بعد از مدتها با یه وانشات کوچیک اینجام.
این اولین نوشتهی من با کاپل سکای هستش، امیدوارم به دلتون بشینه و حین خوندنش حس خوبی داشته باشید~♡.بازم مثل همیشه میگم، اگر نقدی بود، خوشحال میشم بهم بگید، و در کنارش از زیباییهاشم لذت ببرید.
و اینکه ایدهی خلق این دنیای کوچیک، حین گوش دادن به موسیقی بیکلام When I See You Smile از George Skaroulis به ذهنم رسید، با گوش دادن بهش بهتر میتونید با داستان ارتباط برقرار کنید.
و اینکه خوشحال میشم توی تلگرام کنار من و باقی دوستام باشید.
https://t.me/Vellichor_magazine
-خآنمِ اُوه

YOU ARE READING
𝐴𝑔𝑎𝑠𝑡𝑜𝑝𝑖𝑎
Fanfiction~one shot~ {داستانِ شروع یک اتفاق یا شاید هم فاجعه. و همهی این حوادث بعد از دیدن لبخندش شروع شد.} پارهای از داستان: { آغوش این مرد، مخدری بود معتاد کنندهتر و آرامش بخشتر از تمام اون تیغهایی که پوستش رو نقاشی میکردن.} 𝐴𝑔𝑎𝑠𝑡𝑜𝑝𝑖𝑎:...