نامجون به جین که در حال عوض کردن لباس هاش بود نگاه میکنه و بدن سفید جین رو میبینه و سریع به سمت جین میره و اونو روی تخت هل میده
جین یکم میترسید: چی... چی... چیکار میکنی؟
نامجون باصدای بم میگه: ددی میخواد به فاکت بده
🔶🔶🔶🔸🔸🔸🔹🔹🔹🔷🔷🔷
جین سرخ میشه نامجون پیراهنشو در میاره و شلوارشو روی زمین
میندازه و به بدن سفید جین نگاه میکنه بعد شروع به بوسیدن لب های پفکی جین میکنه و میبوسه تا وقتی که نفس بند بیاد میبوسه و بعد به سراغ گردن جین میره و گردن جین مارک میزارهنامجون به سمت گوش جین میره و با صدای بم و اغوا کننده اش زمزمه میکنه: بیبی بدن سفیدت باید جای مارک های من روش باشم
بعد شروع به بوسیدن گوش جین میکنه و مک ریزی روی گوش جین میزنه و بعد سراغ نیپل های پسر میره و اون هارو بین دندونش میگیره و اروم فشار میده
جین ناله کرد و صورتش سرخ شده بود
نامجون جین رو برگردوند و دستشو روی باسن جین گذاشت و از روی باکسر باسن جین رو نوازش کرد و باکسر جین رو در اورد و روی زمین انداخت
جین سرخ شده بود و نامجون باکسر خودشو به روی زمین اضافه کرد و عضو سفت شدن روی باسن جین کشیده میشد
جین ناله ارومی از بین لب هاش بیرون داد
نامجون انگشتشو توی دهن جین برد و با صدای بم زمزمه کرد: بلیسشونجین انگشت های مردونه نامجون رو میک میزد و میلیسید
نامجون انگشتشو در اورد و سوراخ جین رو نوازش کرد و بعد دوتا انگشتاش رو توی سوراخ جین برد
جین با حس درد ناله کرد و پتو رو توی مشتش فشار میداد نامجون بعد از اینکه جین عادت کرد یکی یکی انگشت هاشو وارد کرد و عضو بزرگش جایگزین انگشتاش کرد
جین عضو بزرگ پسر رو توی خودش حس کرد و ناله کرد و نا خواسته اشک چشمش فرود اومد و از گونه ها لیز خود
نامجون حتی نداشت پسر به سایز عضوش عادت کنه و سریع شروع به ضربه زدن کرد و سریعتر رو همینجوری بالا برد و جین ناله میکرد و بعد از یک مدت دردش تبدیل به لذت شد
جین همینجوری اسم نامجون رو مینالید
نامجون کاملشو داخل جین ریخت و جین با احساس ماده گرمی توی خودش گونه هاش بیشتر سرخ شد
نامجون عضوش رو خارج کرد و بوسه پر از عشق روی گونه جین گذاشت
🔶🔶🔶🔸🔸🔸🔹🔹🔹🔷🔷🔷
و زمزمه کرد : بیبی دوستت دارم
جین هنوز نفس نفس میزد: منم دوست دارم ددی
![](https://img.wattpad.com/cover/351829138-288-k147016.jpg)
ESTÁS LEYENDO
moonlight ♣[namjin]
De Todoجین یک پسر معمولی و یک روز توی خیابون تاریک زیر نور ماه وایساده بود و به بدبختی هاش فکر میکرد و......... وضعیت:تموم شده کاپل :نامجین