²Min Boss

425 39 16
                                    

همین که تبلت و کیف سامسونتشو روی میز کارش گذاشت، صدای رئیسش بلند شد، انقدری بلند بود که اگه دیوارای شرکت عایق صدا نداشتن، قطعا پرنده های بیرون از ساختمون، از ترس دمشونو می زاشتن رو کولشون و پرواز می کردن، که البته می دونست این خواسته همه ی کارمندا توی این موقعیته!

که البته خودش جزوشون نبود...

زود تبلت رو از روی میز چنگ زد و به سمت دفتر رئیس حرکت کرد
همین که به راهرو رسید، منشی رو دید که ترسیده پشت در اتاق ریاست دستپاچه اینور و اونور می رفت و با دیدن معاون جانگ با امیدواریِ مشهود شده توی چشماش، بهش نگاه کرد.

هوسوک چشماشو برای اطمینان روی هم گذاشت و به منشی با تجربه، اشاره کرد تا پشت میزش برگرده.

همه توی شرکت می دونستن تنها کسی که می تونه رئیس مین رو آروم کنه معاون محبوبش جانگ هوسوکه!

پس چند تقه به در زد و همین که وارد شد رئیسش رو دید که داره پشت سر هم موهای بلند شده شو با حرص می کشه، از عصبانیت می لرزه و نگاه وحشتناکش به اون دو مرد توی اتاقه که روبه روش نشسته بودن!

پسر جلوتر رفت و رو به دو مرد کرد.

_ سلام آقایون! همونطور که می بینید، رئیس مین حالشون خوب نیست، لطفا روز دیگه ای تشریف بیارید.

و با دستش به در اشاره کرد.

اون دو مرد، با ترس و لرز رو به رئیس عذرخواهی کردن و بعد از تعظیم بلندی، به معنای واقعی کلمه، به بیرون از اتاق فرار کردن.

بعداز رفتن عه ببخشید فرار اون دو مرد در رو بست و به سرعت سمت یونگی برگشت، تبلت توی دستشو روی نزدیک ترین کاناپه انداخت، خودشو بهش رسوند و قبل از زدن حرفی دستاشو دو طرف کمر رئیسش گذاشت، به آغوش کشیدش و سرشو به گردن خودش فشرد.

بعد از مدتی لرزشایِ از روی حرص و عصبانیتِ مردِ توی بغلش، کم شد ولی از بین نرفت، پس بهتر دونست باهاش حرف بزنه.

_ یونگی عزیزم عصبانی نباش، خودتو اذیت نکن و آروم باش خب؟

و بعد که لرزشاش کامل از بین رفت، هوسوک ازش جدا شد ولی دستاشو از دور کمرش باز نکرد...

به چشمای گربه ایِ عشقش نگاه کرد.

یونگی لبخند لثه ایِ قشنگشو زد و با همون لبخند دستاشو از روی سینه هوسوک بالا برد و دو طرف صورتش گذاشت، هوسوک باز بهش چسبید و لباشو روی لبای یونگی گذاشت.

اون ها بوسه پر از تنش، عشق و شهوتی رو شروع کردن.

هوسوک با همین بوسه فهمید باید چیکار کنه و در حالی که همو می بوسیدن، قدم هاشو به سمت عقب گذاشت. روی کاناپه جای گرفتن و یونگی خودشو روی هوسوک کشید و باز به بوسیدن هم ادامه دادن.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Oct 13, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

𝘚𝘰𝘱𝘦 || 𝘰𝘯𝘦𝘴𝘩𝘰𝘵𝘦Where stories live. Discover now