_دوستان گرامی برنامه آخر هفته رو دانشگاه کنسل کرده...با این حرف تو ذوق همه خورد و شروع کردن به سر و صدا که چند دختر و پسری که اون جلو بودن سعی در آروم کردن و ساکت کردنشون شدن تا حرفاهاشون رو ادامه بدن.
_اره آره منم خیلی اعصابم خورد شد و با خودم گفتم که چرا نتونیم خودمون برنامه کنیم؟
با این حرفِ پسر، جمعیت کلاس دوباره پر هیجان صداشون بالا رفت و شروع کردن به جیغ و داد کردن و پسر همچنان بال بال میزد تا جمعیت رو ساکت کنه و حرف بزنه.
_برای همین واسه آخر هفته ولی تو یه مکان دیگه قراره برنامه کنیم...همهی بچههایی که میان باید بهمون پیام بدن تا تعداد رو بدونیم و هرچیزی که لازم هست رو تهیه کنیم پس تا آخر امروز حتما بگین که تکلیفتون چیه و بدونین که قراره یه آخر هفتهی توپ رو داشته باشیم...فقط تنها مورد اینه که ما مکان رو مشخص میکنیم و شما باید خودتون بیاید اونجا اوکی؟
با سوال پسر همه با فریاد قبول کردن و بکهیون هم قاطی جمعیت فریاد کشید و حتی زودی پیامی از طرف خودش و چانیول فرستاد اما یک ساعت بعد وقتی یکم از عطشش کم شد تازه متوجه شد که برای رفتن به جنگلی که چند دقیقه قبل گفتن کجاست وسیلهی نقلیه نداره و علتی که بیشتر غمگینش کرد این بود که تا اونجا پول ماشین خیلی میشد و حالا که آخر ماه شده بود و تمام پولی که خانوادهاش بهش داده بودن رو خرج کرده خورده به پیسی و تا گرفتن حقوقش هم که اونم کامل نیست پنج روزی فاصله داره و درحالی برای این برنامه هیجان داشت که از یک هفته قبل داشت با فقارت زندگی میکرد و آخرین پولش رو هم خرج اون چهارتا بستنیای کرده بود که دو تا و نصفش که رفت تو شکم دو تا غریبهی بی خاصیت و یکیشم که تو سطل زباله!
از کلاس زد بیرون و با استرس نگاه اطراف کرد و فوری گوشیش رو گرفت جلو صورتش و با شدت شروع به تایپ کردن کرد.
_کوجایی؟
انتظار نداشت بلافاصله بعد از ارسال پیامش جواب بگیره چون چانیول همیشه بهش بی محلی میکرد ولی با صدای گوشی شوکه و با چشمهای از حدقه دراومده گوشی رو دوباره گرفت جلوش.
_چیکارم داری؟
_هیچی خواستم ببینم کجایی بیام پیشت با هم حرف بزنیم...
تایپ کرد و بعد از ارسال چند ثانیه امیدوارنه به صفحه گوشی خیره شد اما با جواب نگرفتن ناامید دستش سقوط کرد و با قدمهای بیحوصله به راهش ادامه داد اما هنوز چند قدمی نرفته بود که گوشیش زنگ خورد و در کمال تعجب این چانیول بود که داشت بهش زنگ میزد!
_ا...الو؟!
_سلام بچه...بگو چته؟
_کجایی؟
_بیرونم...
_کدوم بیرون؟
با افسردگی غر زد و چانیول خندهاش گرفت.
DU LIEST GERADE
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #ChanBaek , #SeKai ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...